جای خالی گل آقا
دلم گل‌آقا می‌خواهد

هفته‌نامه‌اش را بار اول در منزل عمه بزرگم دیدم. بچه‌هایش همه دانشجو و تحصیلکرده بودند و مشتری گل‌آقا. من هم کلاس سوم ابتدایی بودم و هر وقت به آنجا می‌رفتم چشمم دنبال آخرین شماره بود که توی کدام طاقچه خانه است. همین خودش اولین ویژگی گل‌آقا بود. همه طیف‌ها مخاطبش بودند. بزرگ و کوچک، موافق و مخالف.

آن اوایل و برای ماها، گل‌آقا بیشتر با کاریکاتورهایش جذابیت داشت. در دوره‌ای که هنوز مهمترین تفریح بچه‌ها کارتون‌های تلویزیون بود -مثل الان نبود که انیمیشن ریخته باشد کف اینترنت و فرصت کافی نداشته باشی برای دیدن‌شان- طرح‌های گل‌آقا تا مدت‌ها چشم و فکر ما را مشغول می‌کرد. هنوز ذهن امثال من برای دریافت لطایف طنزهای منثور و منظوم آماده نبود. اما کم‌کم راه افتادیم.

طنز مکتوب و مصور را اولین بار با گل‌آقا یاد گرفتم. اولین قالب‌های شوخی از نثر قدیم تا ادبیات جدید، از شعر نو تا کهن. اوجش هم دو کلمه حرف حساب خود مرحوم صابری. کارشان جوری بود که دوست داشتی خودت هم قلم را برداری و بنویسی. دومین ویژگی گل‌آقا هم این بود. آدم فقط خواننده‌اش نبود. یاد هم می‌گرفت. درست شوخی کردن را به مردم یاد می‌داد. حق داشتند که حضرت آقا بهشان بگوید «طنازها!».

حالا فکر نکنید همه شماره‌های گل‌آقای آن روزها را خوانده‌ام. نه؛ فشار زندگی در اوایل دهه هفتاد آن هم در شهرستان آنقدر روی خانواده‌ها زیاد بود که چندان به فکر خرید مجله نباشند. گرچه پدرم در دوره جوانی‌اش آدم اهل مطالعه‌ای بود و ما را هم همان‌طور بار آورد.

در دهه هفتاد با آن فضای سیاسی و فرهنگی تنگ و بسته‌اش، خواندن نقدهای گل‌آقا برای مردم شیرین بود. می‌دیدی یکی هست که دارد تناقضات و اشتباهات و ماله‌کشی‌ها را روی دایره می‌ریزد، اما نه با تندی و زمختی. می‌گفتند کاریکاتوری که گل‌آقا از مرحوم حسن حبیبی (معاون رییس جمهور) می‌کشد از خود ایشان هم خوش‌قیافه‌تر و تودل‌بروتر است. می‌دیدی بین سفیدنمایی صدا و سیما و مسئولین و سیاه‌نمایی رسانه‌های معاند، راه سومی هم هست. سومین ویژگی گل‌آقا.

صادقانه بگویم. گاهی گرایش سیاسی مجله را نمی‌پسندیدم. در دوره‌ای که دولت و مجلس و شورای شهر در اختیار دوم‌خردادی‌ها بود، آنقدر که گل‌آقا جواد لاریجانی را سیبل شوخی‌هایش می کرد هیچ چهره اصلاح‌طلبی را نمی‌کرد. رفاقت کیومرث صابری و اغلب اهل فرهنگ با خاتمی البته مسبوق به سابقه بود و تعجبی نداشت. گرچه بعدها نقل قولی شنیدم که گل‌آقا از طرف بعضی رفقای دوم‌خردادی‌اش مدام مورد مطالبه بوده و حتی علت تعطیلی ناگهانی مجله در اوایل دهه هشتاد را هم همین توقعات می‌دانستند. نمی‌دانم چقدر صحت دارد. به هر حال به نظرم مرحوم صابری نمی‌خواست فضای داخل نشریه را هم مثل فضای دهه هفتاد ببندد. سعه صدر داشت برای همکاری با طنزپردازان. از سیدابراهیم نبوی تا سیدمهدی شجاعی.

در دوره طنزهای سخیف تلگرامی و فحش‌خندهای توییتری، در عصر کلیپ‌های ناهنجار اینستاگرام و گدایی لایک و کامنت، در روزگار مزه کردن پول زیر زبان هرکسی که با برهنگی و شوخی جنسی و سوار شدن روی غرایز مردم و شایعات دشمنان مردم فالوور جذب کرده، دلم برای گل‌آقا و صفا و سادگی‌اش تنگ می‌شود. دوست دارم دوباره برگردم منزل عمه مرحومم و روی طاقچه دنبال آخرین شماره گل‌آقا بگردم.

ثبت ديدگاه