مشت و مال با موضوع جدایی بحرین
شوهر میدهم!
۱۱:۰۵ ب٫ظ ۲۳-۰۵-۱۴۰۳
هرچه را دستم رسد من زود شوهر میدهم
کوه باشد یا زمین یا رود، شوهر میدهم
بعد شوهر دادن بحرین اگر توفیق شد
از دنا تا کوه بینالود شوهر میدهم
فرزانه صنیعی
با مردم، شاهان عبوسی بودند
با اغیار، گرم دیدهبوسی بودند
دادند چو بحرین به ده جا دختر
این طایفه عاشق عروسی بودند!
حیدر جهان کهن
صرف میِ عیش و نوش میشد نقشه
بیدست و دهان و گوش میشد نقشه
اعلی حضرت اگر که اینجا میماند
از گربه بدل به موش میشد نقشه
محمد قریشی
پدرم روضهٔ رضوان به دو گندم بفروخت
من چرا کشور بحرین به نانی ندهم
هیچ دانی که منم پور رضا شاه کبیر
ناخلف باشم اگر من به تبانی ندهم
علی شاملو
دُر داشت و نفت پس چرا دادی رفت؟
اعلی حضرت چه شد هوا دادی رفت؟
بحرین خودش چه جنس خوبی بود و
در حین خماری به فنا دادی رفت
نجمهسادات هاشمی
مو بحرینُم امید شوهرُم نیست
به غیر وصل میهن در سرُم نیست
همه گفتند شوهر داده شاهُم
خودوم دونوم که شوهر در برُم نیست
نجمهسادات هاشمی
بیواهمه چپ و راست را میبخشیم
خاکی که چنان طلاست را میبخشیم
شاهی که همیشه مملکت داری نیست
هر جای دگر که خواست را میبخشیم
ابوالقاسم سیفی
از یک طرف بادِبروت و کبر و مستی
از یک طرف داعیهی میهن پرستی
با اینهمه بحرین را دادی دودستی
دستان قاجاریه را از پشت بستی
امین محسنی
وای بر من! جا تر است و بچه نیس
میروم تا ارتفاعاتِ سوئیس
دخترم بحرینِ مادرمرده را
باختم توی قمار انگلیس
آمنه آلاسحاق
مباد از دست ما اخمی بجویی
ببر استان ما هر سمت و سویی
اگر گفتی بده استان بحرین
بگویم عشق من هرچه تو گویی
علی رشیدیان
ثبت ديدگاه