هنـرِ برحق بودنِ همیشه (۱۳)
متقاعد کردن حضار با استفاده از آرای خود!

قسمت قبل

برداشتی آزاد و نقیضه‌وار بر کتاب
«هنر همیشه برحق بودن آرتور شوپنهاور»

متن:

سی و سه. حضار را متقاعد کن، نه‌ خصم را.

معمولاً وقتی دو تا آدم گولاخ‌ (گولاخ‌ علمی، ادبی، ورزشی، هنری و کلاً از هر نوع گولاخی) مشغول بحث هستند، این ترفند کاربرد دارد.
این‌جا شما مثالی می‌زنید که طرفِ مقابلتان قبول ندارد. شما با نگاهی که به بینندگان حاضر دارید، می‌توانید ازشان تأیید بگیرید تا آن‌ها به شما امتیاز بدهند. حتی می‌توانید با یکی دو نفر توی جمع هماهنگ ‌باشید که شما را تصدیق کند. حالا طرفِ مقابلِ شما هرچه دست‌وپا بزند و استدلال کند، مردم بیشتر حوصله‌شان سر می‌رود و اصلاً حاضر به همراهانی و تأیید وی نمی‌شوند.

مثال مناسب برای فیزیک‌خوانان و شیمی‌دانان: اولی، طرفِ مقابلِ بخت‌برگشتۀ شماست و دومی هم خود شمایید.
اولی: آب داغ، زودتر از آب سرد، یخ می‌زند.
دومی: آب داغ، کلی طول می‌کشه که سرد بشه، ولی آب سرد که نصف راه رو رفته! سریع‌تر یخ می‌زنه.
این‌جا حضار به‌ حرف شما واکنش نشان می‌دهند و ممکن است بخندند. طرفِ مقابلتان هم برای رد نظریۀ شما باید نشان دهد که آب داغ، ساختارش شکننده‌تر از آب سرد است و همین باعث انجماد سریعش می‌شود. ولی او از توضیح این جملۀ علمی بازخواهد ماند. چون که شنیدن این حرف‌ها برای اینشتین و والتر وایت (ملقب به هایزنبرگ) جذاب است و نه مردم.

سی و چهار. از آرای خصمت استفاده‌ کن.

گاهی در اوان بحث، طرفِ مقابلتان از نظریه‌ای دفاع می‌کند و یا ارد ناشتا می‌دهد.‌ باید در زیر زبانش این‌ مطلب را بیرون بکشی که نگرش وی جزئی است یا کلی. بالای نود درصد جزئی است و فقط باد هوا.

مثال یک، مناسب برای جاهایی که خانواده‌ ننشسته باشد: اولی طرفِ مقابلتان است و دومی خود خود شما.
اولی: خودکشی یه روش عالیه.
دومی: پس چرا همین الآن خودت‌و از سقف آویزون نمی‌کنی؟

مثال دو، مناسب برای خوانندگان و شعر‌دوستان عزیز: اولی طرفِ مقابلتان است و دومی هم خود شما:
اولی: از آدمای شهر بیزارم…
دومی: خب برگرد روستاتون.

سی و پنج‌. موضوع را عوض کن.

در بحث، این‌قدر باید شاخک‌های تیزی داشت باشید که متوجه شوید طرفِ مقابلِ شما با این حرف‌ها به کجا می‌خواهد برسد. این‌جا اگر بازنده شمایید، باید خیلی ریز و سوسکی موضوع را عوض کنید تا وی اصلاً نفهمد که چه می‌خواسته بگوید.
این به حاشیه رفتن و پریدن‌ روی شاخۀ دیگر اگر از مطلب شما خیلی دور است، کمی گستاخی می‌خواهد. اما اگر کمی مرتبط با بحث شماست، مشکلی ندارد.

فقط باید پل مناسبی انتخاب کرد که خصمتان، اگر یک‌هویی به خودش آمد، بگوید: «داشتم چی می‌گفتم؟! از کجا وارد این بحث شدیم؟ اصلاً کی من‌و دانلود کرده این‌جا؟»

سی و شش. خودت نتیجه‌گیری کن.

وقتی که خودتان همۀ مقدمات را حاضر و آماده کرده‌اید و طرفِ مقابلتان هم پذیرفته، پس دیگر نیازی نیست‌‌ از وی سؤالی بپرسید و اجازۀ نتیجه‌گیری به او بدهید.
حتی اگر جایی، نیاز به دو تا سه تا مقدمۀ دیگر برای نتیجه‌گیری داشتید، نیازی نیست باز به خصمتان اجازۀ ورود بدهید، با فرض حاضر بودن و ثابت شدن همۀ مقدمات، خودتان هرجوری که دلتان خنک می‌شود، نتیجه‌گیری کنید.

(قطعاً ادامه دارد…)

ثبت ديدگاه