نقشه‌های برآب

دریای ایذه

راه راه: 
گرفته زانوی غم را بغل نتانیاهو

نشسته توی دوچشمان گرگی اش اشکی

و باز زمزمه کرده است با خودش:

"یابو!

کدام دولت و فرمانروایی و کشکی؟"

به نقشه های برآبش به نیل تا به فرات

به گاو های پریشان خود می اندیشد

به خرج پوشک سرباز اینو و آنور

به گاف‌های فراوان خود می اندیشد

به یاد سوتی سنگین تورقوز آبادش

دوباره می کشد از درد زوزه‌ی سختی

مرور می کند آن هارت و پورت هایش را

به روی پوزه ی خود دست می کشد لختی

به نوکری یو اس آ اگر چه دلخوش بود

بغل گرفته کنون تار عنکبوتش را

به پای کودک غزه فتاده تا شاید

درون سینه کند حبس تیر فوتش را!

ثبت ديدگاه




عنوان