اندر احوالات شیخ و مثلاً تضمین
پیر ما زبل بود!
۹:۳۲ ب٫ظ ۲۷-۱۰-۱۴۰۱
پیر ما تضمین ستاندن بلد بود. قراردادی بست که ضمانت را معنای تازهای بخشید! جمع گفت: راز آن را بیاموز که چگونه توانستید از طرف مقابل خویش تضمین کافی بستانید؟ پیر از منبر بالا رفت و گلوی خود را با اهم اهم صاف کرده و سپس سخن خویش را از پشت میکروفن آغاز کرد: صدا میاد؟ جمع گفت: بلندگوها قطع هستند، سخن آغاز کن، ما همین جوری هم صدایت را میشنویم. وی در ادامه افزود: قراردادی منعقد کردیم که نامش برجام بود و غایتش رفع تحریم. از همان آغاز کار همه را جمع نمودیم و گفتیم هیپ هیپ هورا بکشند که میخواهیم تحریمها را بترکانیم. برخی هیپ هیپ هورا کشیدند که دمشون گرم. لکن برخی پای جوجه و پاییز را به میان کشیدند. دستهی دوم، توهم توطئه و فوبیای بیاعتمادی داشتند و ایشان را دلواپس نامیدیم. آمریکا و اروپا را پای مذاکرات نشاندیم و امضا دادیم و امضا نتوانستیم ستاندن! آمریکا را گفتیم تحریمت را بردار و ما را تضمینی ده که آن به. قطعنامهی ۲۲۳۱ شورای امنیت را تصویب و جان کریشان پای آن را امضا کرد. خوشبین شده و اعتماد کردیم و امضایشان را تضمین دانستیم. حال کردید چقدر زرنگ بودیم! ایشان نیز از ما یاد گرفته و خواستند تضمینی بستانند. پس در ازای تضمین از ما، مکانیسم ماشه را لای قرارداد چپانده و بازرسی سخت طلب کردند. ما هم دلمان به رحم آمد و پذیرفتیم. گفتیم پس بدهید کنگرهتان نیز برجام را تصویب نموده تا معاهده شود. شرط کردند برجام باید شامل صنایع موشکی و کنترل حضور ما در منطقه هم باشد! لکن همان برخی شمارهی دو نگذاشتند کشور را تسلیم آمریکا کنیم. نفهمیدیم چهطور شد که با اینکه خودشیرینانه و جلو جلو برخی از تعهداتمان را اجرا نمودیم اما طرف مقابل بعد از کلی کش دادن روند مذاکرات، عاقبتالامر به جای لغو تحریمها، قطعنامه را لغواندند و تحریمها را چند برابر کردند. از برجام خارج شده و بساط ما را جمع کردند. به عقل جن هم نمیرسید که وقتی ما این همه تضمین درست و حسابی گرفته بودیم، این کار را بکنند و دست ما را بگذارند لای پوست گردو! با این حال، ما مقاومت کرده و از آن خارج نشدیم و خودمان ماندیم و حوضمان و مشغول فال کردن گردوها شدیم. پیر ما در آخر سخن، خطاب به جمع گفت: سوالی یا ابهامی از دستاورد ما ندارید؟ چرت جمع پاره شد و یک صدا فریاد برآوردند: تموم شد؟ خیلی تاثیرگذار بود…
ثبت ديدگاه