به مناسبت آغاز ترم جدید دانشگاه‌ها
کو گوش شنوا؟!

گوشی برای نشنیدن ناصحان

راه راه:

زبان: ورود اعضای گرامی را به دانشگاه تبریک میگویم.

گوش: الان این کجاش تبریک داره؟

مغز: خوبه که مجبور میشه یکم از منم استفاده کنه و من آک بند باقی نمونم.

انگشت شست دست راست: آره راست میگه منم اعصابام هنگ کردن از بس این بچه با من چت کرد.

اینجوری لااقل چندساعت میتونم استراحت کنم.

کبد: منم از دست گلوکزای انبار شده راحت میشم و دیگه مجبور نیستم اونا رو تبدیل به چربی کنم.

پا: ولی من حوصله راه رفتن ندارم آخه بار این کارا همش رو دوش منه.

معده: اَه دوباره غذای سلف. جزغاله شدم از بس اسید پاشی کردم.

مغز: اعضای محترم هیس!

زبان: یکی داره میاد اینطرف

گوش: کی هست حالا؟

زبان: یکی از پسرای دانشگاه، به گمونم اومده جزوه بگیره.

مخ: حواست کجاست؟ چه جزوه ای؟ کلاسای این ترم هنوز شروع نشده که جزوه‌ش بیاد.

زبان: برخلاف اِسمت خیلی بی مخی ها. جزوه گرفتن بهانه‌ست برای شروع آشنایی. درس کیلویی چنده؟

مغز: (چه خبرتونههههههه) من یه لحظه حواسم نبودا، چرا دارید به هم میپرید؟

قلب: بچه ها من دارم یه جوری میشم.

روده کوچک: چه‌جوری مثلا؟

قلب: دارم بطور ریتمیک منقبض و منبسط میشم.

غده هیپوفیز: فکرکنم این قلب عاشق شده… .

پلک: همش تقصیر این چشمه، میگم زیاد نگاه نک، اما کو گوش شنوا… .

گوش: من اینجام.

پلک: به خودت نگیر، با چشم هستم.

عقل: بچه ها بیاید باهم همفکری کنیم و قلب رو از مهلکه نجات بدیم.

روده کور: بنظرم باید چشم رو کور کنیم، تا دیگه نتونه پسره رو ببینه.

چشم: چش نداری ببینی من میتونم ببینم ولی خودت نمیتونی ببینی.

اینم تا ما رو مثل خودش کور نکنه دست بردار نیست.

روده کور: اصلا من نبودم.

مخ: باید از مثانه کمک بگیریم.

بصل نخاع: منم با مخ موافقم؛ مثانه همیشه و همه جا آماده ارائه خدماته..

زبان: مثانه دست به کارشو که وقت بسی تنگ است.

مثانه: باشه…من الان سه سوت پر میشم و اونو تحت فشار قرار میدم.

(چند دقیقه بعد…)

پا: آخ خسته شدم از بس دویدم، پس این wcکجاست؟

(مغز: خب این ماموریتم که به خوبی انجام شد. از تمامی اعضا برای همکاریشون درنجات قلب تشکر میکنم.)

ثبت ديدگاه




عنوان