یک داستان و نُه نوشته ی کوتاه
احمد ملکوتی خواه پرتقال را در جعبه ابزار گذاشت!
۵:۲۴ ب٫ظ ۲۲-۰۵-۱۳۹۵
می گویند ایران ۱۴۰۴ ایرانی است که مردم در آن روزانه حداقل ده صفحه کتاب می خوانند اما من فکر می کنم ایران ۱۴۰۴ ایرانی است که مردم در آن روزانه علاوه بر اینکه ده صفحه کتاب می خوانند اگر روزی هم بر حسب اتفاق کتابی به دستشان رسید که تنها ده نوشته و روایت جذاب و کوتاه طنز داشت، همین طوری رهایش نکنند گوشه ی کتابخانه اشان، روزها و ماهها خاک بخورد و فراموش شود، چه بسا بی درنگ بسراغش رفته و بازش می کنند و با اشتیاق فراوان آن را می خوانند. درست مثل همین کتاب «پرتقال در جعبه ابزار»
کتاب «پرتقال در جعبه ابزار» مجموعه ای است شامل یک داستان و نُه نوشته کوتاه که نامش را از داستان اول وام گرفته است: روایت بیگانه افتادن نویسنده با رشته تحصیلی اش. قصه ی کسی که دلش با کلمه و ادبیات است و به قول کافکا هر چیزی که ادبیات نیست او را ملول می کند.
براستی خصومت سرنوشت با یک انسان باید خیلی خیلی جدی باشد که او را در چنین وضعیتی قرار دهد. حتماً می پرسید کدام وضعیت؟ خوب بروید کتاب را بخوانید تا بفهمید دیگر.
کتاب «پرتقال در جعبه ابزار» نوشته ی احمد ملکوتی خواه «صدر المتوهمین» که پیش از این کتاب ابوی فدوی را در کارنامه ی هنری خود داشته است، توسط انتشارات قاف در قطع جیبی اولین بار در سال ۱۳۹۵ توسط انتشارات قاف منتشر و با قیمت ۶۵۰۰ تومان روانه ی بازار شد. توصیه می کنیم که خواندن این کتاب جذاب را بهیچوجه از دست ندهید.
بخشی از متن کتاب
کاپ اخلاقِ نوبل ادبیات
بیست و پنج سال دارم، اما مادرم مصرانه معتقد است هیچی، حتی به قائده یک بچه ده ساله نمی فهمم.
من در یک خاندان فنی به دنیا آمدم. در چهارسالگی از طرف مادرم مأموریت پیدا کردم فوق دکترای مهندسی بگیرم و برای خانواده افتخار آفرینی کنم.
مادرم به آلبالو خشکه، کدو و فوق دکترا خیلی علاقه داشت. ساده ترین تفریح برادرم در نوجوانی، پایین گذاشتن موتر ماشین های اقوام و سوار کردن مجددش بود. برادرم همان منبع پایان پذیر عشق به آرمیچر.
عمویم از جمله انسان های نادری است که یک خانه را از ب بسم الله تا تای تمت یکه و تنها بنا می کند. بنایی، نقاشی، برق کشی، لوله کشی، ایزوگام. حتی در عالم انتزاعی خیال هم، تصور جمع بودن این مهارت ها در یک نفر، نیروی ذهنی عظیمی می خواهد.
دامادمان تلفیق موفقی بود از جامع الاطراف بودن عمو و ابتکارات برادرم. و این خودش عالی ترین تعریف و معتبرترین نشان افتخار برای یک آدم فنی است.
من در این خانواده، مثل پرتقالی در جعبه ابزار بودم، همین قدر غریب…
ثبت ديدگاه