کلاسهای پساکرونایی
نه که مجازی بود…
۴:۲۳ ب٫ظ ۱۹-۱۱-۱۴۰۰
سکانس دانشکده مهندسی
روز. داخلی. کلاس ریاضی مهندسی
استاد: سلام. دانشجویان عزیز بالاخره بعد از دو سال دوری از کلاس، برگشتیم به کلاس. این ترم ریاضی مهندسی رو باهم خواهیم داشت. پیشنیاز این درس هم ریاضی یک، ریاضی دو و معادلات دیفرانسیل بود که نمراتش رو از آموزش برام آوردن. اولین ترمی هستش که هم کلاسها و امتحانات نیمترم و ترم حضوریه.
دانشجوی پسر ۱: استاد، یه کم صداتون عوض شده از ترمهای قبلی.
استاد: بله دیگه. عمره میگذره.
دانشجوی پسر ۱: ۳.۷۵ رو ۱۰ میدید؟
استاد: عزیزم، قبل از صحبت اجازه بگیرید لطفا. اصلا این چه سوالیه. این سوال اصلا در سطح شما و نمرات شما نیست.
دانشجوی پسر ۱: استاد عزیز، شما با الطاف بیکران خودتون ۳.۷۵ رو ۱۰ میفرمایید؟
(استاد برگههایی که از آموزش آوردهاند را وارسی میکند.)
استاد: آقای عزیز، وقتی میانگین نمرات ریاضی یک، ریاضی دو و معادلات دیفرانسیل این کلاس ۱۹.۲۲ هستش، چرا باید همچنین سوالاتی اصلا مطرح بشه؟!
دانشجو پسر ۲: چی استاد؟ ۱۹.۲۲ از ۲۰ میزنه بالاتر که.
استاد (عصبانیت خودش را قورت میدهد): نه، ۱۹ و ۲۲ صدم. یعنی یه چیزی تو مایههای ۱۹ و نیم. هنوز نرسیده به بیست. اصلا سوال بسه. بریم سراغ جزوه. تعریف مجانب افقی.
(دانشجویان دختر جامدادی خود را باز میکنند. خودکارهایی در مدلهای رنگی و اکلیلی، مدادرنگیهایی در چندصد رنگ آماده دارند.)
دانشجو دختر ۱: استاد، مجانب با چه «ج»ای نوشته میشه؟
استاد: کلا یه نوع ج داریم ما.
دانشجو دختر ۱: نه که مجازی بود… چند وقته جزوه ننوشتیم استاد.
دانشجو دختر ۲: استاد ما جاموندیم، تعریفِ چی؟
استاد: تعریفِ مُجا…
دانشجو پسر ۳: تعریف کجانب؟
استاد: مُجا…
دانشجو پسر ۳: خب کجانب؟ استاد صداتون قطع و وصل میشه.
استاد: کلاسها حضوری شده ها. الآنم سر کلاسی!
(استاد بلند میشود و روی تخته مینویسد: مجانب عُفُغی.)
دانشجو پسر ۳: آهان. نه که مجازی بود… یادمون رفته استاد.
استاد: اصلا ولش کنید. بریم چندتا سوال حل کنیم. مرور هم کنیم بد نیست.
(استاد روی تخته مینویسد: مشتق تابع ایکس ۲)
استاد: خب کسی برای حل داوطلب میشه؟
(چندتا از دانشجویان، پشت همدیگر قایم میشوند. عدهای بلند میشوند تا از کلاس بیرون بروند.)
استاد: کجا؟
دانشجوی پسر ۴: آقا…
دانشجوی پسر ۵: آقا چیه؟ اینجا دانشگاهه. باید بگی استاد.
دانشجوی پسر ۴: بله استاد. استاد گوشیمون داره زنگ میخوره. نه که مجازی بود… هنوز یادمون رفته قبل از کلاس خاموش کنیم.
دانشجوی پسر ۵: استاد مادرمون برامون لقمه آورده. میرم که ازش بگیرم، زنگ تفریح بخورم. نه که مجازی بود… مادرم فکر میکنه هنوز اینجا مدرسهس.
دانشجوی پسر ۶: استاد، من میرم که حمله کنم به لقمهی همین دانشجوی پسر ۵. نه که مجازی بود… خیلی وقته حمله نکردم به خوراکی کسی که از بوفه چیزی میخره یا از خونه میاره.
دانشجوی پسر ۷: من میرم از کاراشون استوری بگیرم. نه که مجازی بود… ما فود بلاگر شدیم. اینم قضیه فودیه.
استاد: بعله… هی میگفتم چرا برگههای امتحانات ترم قبلیتون شبیه همه… بفرمایید.
استاد: کسی نبود حل کنه؟
دانشجوی دختر ۳: استاد نه که مجازی بود. یادمون رفته.
استاد: چقدر داریم تا زنگ؟
دانشجوی پسر ۸: استاد، تیتراژ داره میره در حد خداحافظی با بینندگان. ۲۰ دقیقه.
استاد: خاطره ارشدم توی مالزی رو گفته بودم؟
دانشجوی پسر ۹: همونی که یه خانم پرفسوری عاشقتون میشه؟
استاد: نه اون واسه مالدیو بود. دکترا میخوندم.
دانشجوی دختر ۴: استاد سوال رو حل نمیکنید؟
استاد: زمان، بچهها…
دانشجوی پسر ۱۰: زمان اینو حل میکنه؟
استاد: نه بچهها. زمان یه چیز نسبیه. چرا تموم نمیشه این کلاس پس؟!
دانشجوی دختر ۵: استاد شما هم؟
استاد: نه که مجازی بود. من خودمم کلاسهای قبلیتون رو نبودم. یه دانشجویی بود نصف حقوق منو میگرفت درس میداد.
(کلاس تمام. کات)
ثبت ديدگاه