تاریخ نگاشتی از اخلاق گُل رضاخانی
مخالف پوسیدگی

رضا خان با حالت «ای وای اخلاقم رو جا گذاشتم» چشم به جهان گشود و چون اخلاق فروشی نبود، نتوانست اخلاقی برای خود دست و پا کند و تا آخر عمر بی‌اخلاق ماند.

از همین رو تحلیل برخی پژوهشگران این است که اگر در آن دوران نرم‌افزار «اینستاگرام» بود، رضاخان در بیوی خود می‌نوشت: «منم یه روز چشام سگ داشت ولی الان رفته تو اخلاقم:)».

او در موضوع مدیریت چک و لگد خود را گل و آن‌ها که خلاف اراده‌اش عمل می‌کنند را خُل می‌دانست و با همین روش به مدیریت افراد می‌پرداخت. سلیقه رضاخان اسپرت پسند بود نه مجلسی، اما چون علاقه داشت مردم بگویند «ایران» مدرن است، مجلس قانون گذاری را تحمل می‌کرد. در آن دوران جمله «این کار شما خلاف نظر شاهه» مساوی بود با «این کار شما خلاف قانونه» اما با این حال حق انتخاب مردم، سر جایش بود. وقتی شاه دستوری می‌داد، دیگران بین سکوت و اطاعت حق انتخاب داشتند.

رضاخان در سال‌های آخر حکومتش حالی شبیه «انقدر بالام که الان یه سفینه رد شد» داشت. نقل می‌کنند که او می‌خواست در محلی درخت بکارد؛ کارشناس جنگلبانی می‌گوید: «اعلی‌حضرتا، این درخت‌ها در این محل رشد نخواهند کرد!» رضاشاه پاسخ می‌دهد: «اگر من امر کنم رشد خواهد کرد». مورخان می‌گویند، رضاشاه به خاطر این‌که دندان‌پزشک آمپول می‌زند، همیشه مسواک و نخ دندان می‌کشید و مخالف پوسیدگی بود. به همین خاطر «مدرس» را هم بعد از ۹‌ سال که بدون محاکمه در زندان بود، کشت، چون وزیرش به او گزارش داد که: «اعلی‌حضرتا ممکن است بپوسد».

رضاخان معتقد بود که «آینه چون نقش تو بنمود راست» باید زد دهن آن آینه را سرویس کرد. به همین خاطر درِ روزنامه‌ای که منتقدش بود را گِل می‌گرفت. همراه نفتی که آن زمان مفت، به آن‌ ور مرزها صادر می‌شد، اخلاقش هم مفت تا آن ور مرزها رفته بود. بدین‌سان نام نیکویی نماند از آن آدمی و از او ماند کاخْ موزه‌ای ماندگار.

 

ثبت ديدگاه