شیخ و جزایر سه گانه

با دم شیر بازی نکن بچه

شیخ به فکر فرو رفته، ریشش را خواراند، گفت: یافتم.
مریدان گفتند: چه را؟ 
شیخ شپشی از درون ریشش درآورد و گفت این را!

خاطرات یک آمریکایی

خاطرات ایران محاله یادم بره

پهلوی‌ها خیلی دوست داشتند خدمت کنند و ما چون خارجی هستیم و چیزی به اسم تعارف در دیکشنری‌مان تعریف نشده دست‌شان را رد نمی‌کردیم.

نه به تله جنگ!

در پی ساخت داروی آلتپلاز

‌فلک‌زده‌تر از رئیس نیستی!

فرض کنید هوشنگ هستید. فرض کردید؟ خب! هوشنگ، فرض کن که رئیسِ شرکت دارویی Genentech هستی. یک روز صبح، از عیالت می‌خواهی برای شام Loko moko بپزد. عیالت می‌گوید که خواهرش‌ را هم دعوت می‌کند تا دورهم لوکوموکو بخورند.