روزهای غم‌انگیز پس از توبیخ کتبی

جنگ با لکسوس آبی

او درازهی نماینده نجیب سروان بود. سریع سرش را روی زانو گذاشتم و خون‌های پخش شده روی صورتش را پاک کردم. با دست پاچگی گفتم: آقای درازهی! چرا چیزی نگفتین؟ چرا از خودتون دفاع نکردین؟

انشای یک نوجوان ایرانی درباره کنترل خشم

نهنگِ آبی ات را قورت بده!

همین چند روز پیش که رفته بودیم دربی، کمی هیجان روی ما هم خالی شد و به همراه 183 نفر دیگر به مرحله بعد رفتیم. من خودم به عمویم گفتم که مصدوم فایده ای ندارد و باید مثل مورتال کامبت 6، بزنیم چشم و چال طرف را کف خیابان بریزیم.