هنـرِ برحق بودنِ همیشه (۴)
سوالپیچ شدی عصبانی نشو و اقرار نکن!
۶:۰۸ ب٫ظ ۳۰-۰۹-۱۴۰۳
برداشتی آزاد و نقیضهوار بر کتاب
«هنر همیشه برحق بودن ـ آرتور شوپنهاور»
هفت. با سؤالپیچکردن اقرار بگیرید.
در هر بحثی، مدام سؤال بپرسید. آن هم سؤالات متوالی. هرچه فاصلۀ بین سوال و جوابها کمتر باشد، بهتر است. اینجا اگر طرفِ مقابلِ شما در سوالی گیر کرد و یا جواب آن را اشتباه گفت، اجازه ندهید از آن اشتباه عبور کند. عین ترکیبی که علی پروین در پرسپولیس میچید… توپ که رد میشد، بازیکن نباید رد میشد! سوال رد شد، جوابش باید بماند. حالا شمایید که مدام جواب اشتباه و یا عدم جواب را باید در سرش بکوبید.
مثال مناسب مدیران نامهربان و آفت جان و با دیگران: مدیری هستید که (شاید مثل همه مدیران) دیرتر از کارمندان خود را به محل کار رساندهاید. از یکی از کارمندان میپرسید که چه ساعتی مشغول کار شده؟ مثلاً هشت صبح. تعداد کارها؟ مثلاً اندک. انجام فلان کار چطور؟ جواب منفی.
شما از اول سؤالات را پشت هم تکرار میکنید: صبح ساعت هشت رسیدهاید و سرتان هم شلوغ نبوده. حالا چرا فلان کار انجام نشده؟ بگیریدش و اجازه ندهید از جای دیگر بگوید. همینجا و همین امروز و کاری که انجام نداده را باید برایتان شفاف کند.
***
هشت. خصمت را عصبانی کن.
اگر در بحثی حق هم با کسی باشد، ولی وقتی که عصبانی شود، او مقصر است و شکستخورده. چرا؟ هر موجودی هم عصبانی شود همین است، مخصوصاً انسان. انسان عصبانی که دود (و یا به گفتۀ برخی دانشمندان بخار) از کلهاش بلند میشود، نمیفهمد چه چیزی به نفع اوست. اولین کسی هم که صدایش بالاتر برود، شکست را باید بپذیرد.
اما چگونه خصممان را عصبانی کنیم؟ با بیانصافی. از ریشه، کار را خراب کن.
مثال مناسب برای هرجایی: در اواخر بحث برای عصبانی کردن طرفِ مقابلتان بگویید که کارش از اول هم تا الآن اشتباه بوده و ما به هر دلیلی (مثلا رعایت ادب و اخلاق و سن طرف و…) به وی نمیگفتیم. ولی کاملاً این سیستم غلط بوده و حالا نمیشود آن را هَم زد، چون بویش بیشتر میشود و رنگش بدتر.
اینجا طرف عصبانی میشود و یا بغض میکند تا شما برنده شوید. فقط حواستان باشد که خندههای شیطانیتان را کنترل کنید.
مثال بد: (این مثال از آنهایی است که در منزل نباید انجام دهید.) طرفِ مقابلتان مثلاً در یک کار فنی (تعمیر آبگرمکن) کارش را بهدرستی انجام نمیدهد. جای اشکال علمی و فنیٓ وی، میتوانید اخلاق و ادب طرف را نشانه بگیرید و وی را بیادب و بهدور از اخلاق خطاب کنید تا برگی از طرف باقی نماند و شکست را بپذیرد.
***
نه. سؤالهای انحرافی مطرح کن.
هدفی را که از سؤالات در ذهن داری، با عوض کردن ترتیب سؤالها محقق کن. یعنی مقدماتی را که میخواهی به یکباره هل بدهی به طرف مقابل، با تغییر در ترتیب، پس و پیش به ذهن وی بگنجان.
اینجا چون ذهن طرف برای الف تا دال آماده است، شما از وی دال تا الف میخواهید. اینگونه طرف با مِنمِن، حرفش را نمیتواند بزند و شما برنده هستید.
مثال یک، مناسب دیر رسیدن فرد در سر قرار: از طرف بپرسید مگر با باهم ساعت هفت قرار نداشتیم؟ جواب مثبت. مگر ما باهم دو بار هماهنگ نکردیم؟ جواب مثبت. پس چرا دیر آمدی؟
اینجا طرف قشنگ ماله را برمیدارد و رفتارش را میمالد و صاف میکند! حتی شمایی را که طلبکار بودی، بدهکار میکند.
حالا ترتیب سؤالات را بههم میریزیم: شما الآن چرا دیر آمدی؟ مگر ما ساعت هفت قرار نداشتیم؟ ما الآن معطل شما نشدیم؟ چرا وقت ما را عین چی گرفتید؟!
اینجا طرف حق دفاع ندارد و شما برندهاید.
(قطعاً ادامه دارد…)
ثبت ديدگاه