پرده‌ها افتاد؛ خیلی هیکلش نافرم بود

راه راه: ای خوش آن وقتی که اندک آبرویی داشتیم
تابعیت با امید و آرزویی داشتیم

درس قانون و تمدن، عشق و انسان دوستی
از شما تقلید محض مو به مویی داشتیم

با دموکراسی چماق گنده‌ای می‌ساختیم
ادعای گفتمان و گفتگویی داشتیم

کاش روشنفکر می‌خواندند ما را، مثل قبل
دوستان غرغروی فتنه جویی داشتیم

قدرت ارباب ما را مست و سرخوش کرده بود
صورت شفاف و لپهای هلویی داشتیم

پرده‌ها افتاد؛ خیلی هیکلش نافرم بود
از خجالت گونه‌ی سرخ و لبویی داشتیم

حیف با ژست جدید از روی نامش رد شدیم
روی پرچم‌ پا زده، حال مگویی داشتیم

بعد از آن استاد بازی در کلاس مدح غرب
بحث روی جای زانو بر گلویی داشتیم

تا افاضاتی کنیم از دور ما را هو کنند
رفته ایامی که اینجا های و هویی داشتیم

ثبت ديدگاه