نکات آموزشی طنز مطبوعاتی
آشنایی زدایی وظیفه ادبیات
۵:۴۹ ب٫ظ ۲۵-۱۱-۱۳۹۹
متفاوت دیدن، متفاوت فهمیدن، متفاوت حس کردن و متفاوت نگاشتن چهار وظیفه اصلی یک هنرمند است؛ خاصه هنرمندی که با «کلمه» سر و کار داشته باشد. هنرمند برای «تازه شدن هر دو جهان» باید «هین سخن تازه» بگوید تا مخاطب «حلاوتی دگر» را تجربه کند.
مثلا وقتی همه ما از کنار چالههای خیابان رد میشویم بیاختیار شروع به ناسزا گفتن به شهردار میکنیم یا نهایتا صحنه تلو تلو خوردن پیرزنی را در آن چاله تخیل میکنیم. اما هنرمند ممکن است آن را لک و پیس صورت آسفالت ببیند که حال اگر برف هم روی آن بنشیند برایش میشود «کرم مرطوب کننده» یا «ماسک ماست»!
کسی که در رمان خود صحنه سوار شدن مسافران در اتوبوس را اینگونه می نگارد که «اتوبوس آمد و مسافران را هورت کشید» در کنار صحنه سوار شدن مسافران، صدای باز و بسته شدن در اتوبوس را هم به مخاطبش پیشکش میکند.
پس آشنایی زدایی، در معنی عام آن، شکستن هر نوع کلیشه است؛ چه در کلام، چه در نگاه، چه در ادراک و چه در احساسات.
شاید بشه گفت تنها وظیفه ادبیات آشنایی زداییه، اگر این وظیفه رو ازش بگیری چیزی نمیمونه، صحنه سوار اتوبوس شدن وقتی برای من مهم میشه که بتونم یه طور دیگه ای بنویسمش و ببینمش، وگرنه سوار اتوبوس شدن جذابیتی به خودی خود نداره
حالا میشه همون سوار اتوبوس شدن رو هم توی یه رمان مهم کرد و جذاب، اما بازم همون آشنایی زدایی میشه وقتی طوری چیزای رمان کنار هم چیده بشن که مثلا مرگ و زندگی یه نفر به این سوار و پیاده شدن گره بخوره
سلام
ممنون از اینکه این بخش رو گذاشتید جاش خیلی خالی بود
ممنونم