پا توی کفش «دو کلمه حرف حساب» گلآقا
اندر مزایای «ننه من غریبم»
۹:۵۳ ب٫ظ ۳۰-۰۴-۱۴۰۳
امروز چند ساعت منتظر دیشلمه صبحمان ماندیم تا به این سکوت چند هفتهای آبدارخانه که به خاطر سرگرم شدن جنابمان در امورات انتخاباتی ایجاد شده بود پایان بدهیم؛ اما هر چه منتظر ماندیم خبری از دیشلمه نبود و همین امر موجب پرواز مگسها اطراف کلهمان شد. هر چه هم «شاغلام»، این «عامیِ بیسواد» را صدا زدیم به گوشش نرسید! گویا ما سوت زنیم و او سازمان امور مالیاتی! این شد که با کلهای مگسی به قصد کز دادن سیبیلش راهی آبدارخانه شدیم که دیدیم «شاغلام» مذکور، با کلهای مگسیتر از «کارگر ساده مالیات داده» دارد هی چای دم میکند و دور میریزد.
گفتیم اول جویا شویم قضیه چیست که مبادا الکی سیبیلش کز بخورد.
میگویم: باز چه شده چای به این گرانی را حیف و میل میکنی غلام؟
بدون حرف زدن این تکه روزنامه را نشانمان میدهد و میرود سراغ دور ریختن چایها.
«سخنگوی ستاد مبارزه با قاچاق کالا و ارز: بر اساس توافق صورت گرفته با صنف طلافروشان، فروشندگان طلا تا شش ماه از ثبت موجودی در سامانه جامع تجارت معاف شدند و این مهلت قابل تمدید است.»
میگویم: خب شش ماه وقت دادهاند تا اموالشان را ثبت کنند بعد از شش ماه هم مشکل حل است دیگر، چرا دیشلمه به این خوبی را دور میریزی؟
عصبیتر میشود و میگوید: قربان سرت! بعد از کلی جار و جنجال و «ننه من غریبم» به آنها شش ماه وقت قابل تمدید دادهاند ها!
میگویم: خب! پدر آمرزیده! ایرادش چیست؟
میگوید: الان در این دو سه سالی که پزشکان دارند کار با دستگاه کارتخوان را یاد میگیرند به کجا رسیدند؟
میگویم: خلط مبحث نکن غلام! تو عامی هستی نمیدانی. خب آنها سختشان است کاری را انجام دهند که حتی بچههای «ده، دوازده ساله» هم از پس انجامش برمیآیند!
ادامه میدهم: اصلاً توی عامی میدانی کلاس کنکور رفتن، تستزدن، کنکور دادن و پزشکی قبول شدن چقدر کار سختیست؟
میگوید: خب اینها قبول. مگر طلافروشان هم تست زدهاند و دکترند؟
میگویم: البته که دکترند؛ اما مدرکشان را از کف بازار و از روزگار گرفتهاند. خودت که میدانی روزگار بهترین معلم انسانهاست.
اینبار تا میآید از کارگر و کارمند بگوید، فندک را برمیدارم و میگویم: اینها دیگر به تو مربوط نیست، دیشلمه مرا بریز تا سیبیلت را کز ندادهام.
میبینید خوانندگان عزیز! تا فندک برای کز دادن سیبیل نباشد، دیشلمه حاضر نخواهد شد!
ثبت ديدگاه