اندک اعترافاتی از توماج صالحی
برگی از خاطرات وی

توماج صالحی با قید وثیقه آزاد شد.
پس از آزادی او کاغذهای یادداشت روزانه‌اش توسط هم‌بندی‌ او شهرام کله‌پاچه جمع‌آوری شد که بخشی از این نوشته‌ها به شرح زیر است: 
امروز چند روز است که توسط نیروی خدوم انتظامی دستگیر شده‌ام؛ اما زمانی که به گذشته خویش نگاه می‌کنم متاثر می‌شوم و با خود می‌گویم عجب الاغی بودم، آن حرف‌ها را از کجا در آوردم؛ اما سعی کردم در اعترافاتم جبران کنم و چیز و کسی را جا نگذارم و همه را یکجا و فله‌ای لو دادم. این کار را به ۲ دلیل انجام دادم اول اینکه رفقا ناراحت نشوند و دوما همه با هم جمع می‌شویم و دورهمی باهم دوران محکومیت خود را سپری می‌کنیم، یقینا چشمان هوشیار پلیس دنبال شما هم بوده و هست امروز نه فردا و من فقط تسریع دادم، مدیونید فکر کنید فقط برای تبدیل حکم اعدام به زندانی شدن است… 
در قسمتی دیگر از کاغذها آمده است: 
امروز مغز بازجو کننده را تیلیت کردم از بس اعتراف کردم البته این کلمه را خودش گفته وگرنه من در فیلم‌ها دیده بودم که باکس ورقه آچار را برای متهم می‌آورند و او آنها را پر می‌کند و بازجو هم از نوشتن اعترافات خوشحال می‌شود، من که پنج باکس بیشتر نخواستم! 
دوستان و غیر دوستان! اگر احیانا در اعترافات قبلی‌ اسم‌تان را جا گذاشته‌ام یقینا در این آخری همه‌تان نام برده شدید. 
یک پیشنهاد مفید و کاربردی: برادران خدوم بازجوکننده کمی خسیس هستند و به من دیگر کاغذ و خودکار نمی‌دهند با خود کاغذ و خودکار اضافی بیاورید لازم‌تان می‌شود. 
 
اینها فقط بخشی از این یادداشت‌ها بود؛ اما با بررسی فکت‌های مختلف از زمان پارینه‌سنگی تاکنون به این نتیجه رسیدیم که لقب «اعتراف‌کن» فقط به جناب توماج صالحی می‌رسد و لاغیر.
به امید موفقیت روز افزون وی.

ثبت ديدگاه