آموزش دموکراسی یا دموکراسی آموزشی
تمرد مثالزدنی
۴:۱۷ ب٫ظ ۲۵-۰۹-۱۴۰۳
دقیقاً پنج سال از حمله آمریکا به زیرساختهای صدام حسین و ورود دموکراسی به عراق گذشته بود و مردم عراق همزمان با چشیدن طعم آزادی و دموکراسی با گوشت و خونشان، طعم اورانیوم ضعیف شده هم مزه میکردند.
جرج بوش پسر، آن آورندهی دموکراسی، برای سرکشی به میزان آزادی بیان به عراق سفر کرده بود. او که از عدم وجود آزادی بیان میان چند بز کوهیِ ساکن در یک منطقه نفتخیز به شدت نگران بود تصمیم به ماندن نیروهایش برای مدتی محدود و برقراری امنیت در این مناطق، گرفت. سربازان آمریکایی هم که مشغول آموزش دموکراسی و آزادی بیان به دختران و زنان طرفدار صدام مشغول بودند به شدت از این خبر استقبال کرده و آن را باعث رشد و شکوفایی ژن چشم آبیها در عراق دانستند اما عدهای معدود از عراقیها که همچنان به ژن بدبخت و نفرین شده خاورمیانهای خود علاقه داشتند (ببینید یک آدم چقدر میتواند نادان باشد) به ماندن آمریکاییها اعتراض کردند و فرآیند انتقال ژن چشم آبی را تجاوز نامیدند. این اعتراضات وقیحانه تا جایی ادامه پیدا کرد که یک خبرنگار عراقی به نام «منتظر الزیدی» با کمال وقاحت به خود جرئت داد تا لنگه کفش خود را به سمت بوش پرتاب کند.
خود منتظر الزیدی و رسانههای وابسته به جریان افراطی و تندروی عراق که همواره از مخالفان سرسخت آزادی بیان و دموکراسی بودند این حرکت وی را بوسه خداحافظی مردم عراق با آمریکا دانستند.
جرج بوش که از قدرنشناسی و وقاحت مردم دموکراسی ندیده و کلهسیاه خاورمیانهای عراق به شدت مکدر شده بود گفت: «دیگه جای من تو این کشور نیست!» ولی سربازان خوشقلب آمریکایی با تمردی مثالزدنی همچنان در حال یاد دادن آزادی بیان به بزهای کوهی مناطق نفتخیز عراق و گسترش ژن موی بلوند و چشم آبی در بین زنان و دختران عراقی (نه ببخشید طرفداران صدام) هستند. منتظر الزیدی هم به سه سال زندان محکوم شد تا یاد بگیرد دیگر به کدخدای جهان توهین نکند.
ثبت ديدگاه