شیرازه؛ این قسمت: حکیم و مریدان در نمایشگاه کتاب
حکیم عجیجم
۱۱:۵۴ ب٫ظ ۲۶-۰۲-۱۴۰۲
روزی روزگاری حکیم از در خانه برون شد تا به سمت نمایشگاه کتاب برود. مریدان از پی وی روان بودند و حکیم نیز هرازچندگاهی نگاهی به آنها میانداخت و در دل خود از اینهمه پیرو، بهبه و چهچه میکرد.
الغرض حکیم و مریدان با مترو به مصلی رسیدند و در ایستگاه شهید بهشتی پیاده شدند تا کمی نیز پیادهروی کنند. در مسیر خود پفک هندی خریدند و برای اینکه پس از گشت و گذار در نمایشگاه همچون حیوان باوفا لهله نزنند، آبمعدنی ۶ هزارتومانی تهیه کردند.
حکیم و مریدان به اولین غرفه رسیدند و حکیم اولین کتاب را برداشت. کتاب شعر نویی بود که واقعاً نو سروده شده بود. یک از مریدان خودشیرینی کرده همان کتاب را برداشت و شروع به خواندن کرد: «در پس من، تخممرغ گندیدهایست، که بوی گندش را به هزار بوی نرگس نمیدهم! آه گوجههای له شده، به بالینم بیایید تا املتی تشکیل دهیم و بر بدن خوریم.» حکیم برآشفت و گفت: «خموش مردک! تن فردوسی را در گور ویبرانیدی!» مرید ضمن گذاشتن کتاب بهانه برداشت و گفت: «کتابی است که خود در دست گرفتهاید.» حکیم کتاب به گوشهای افکند و گفت: «تکذیب میکنم.» و پس از آنکه پول کتاب را به فروشنده داد به غرفه دیگر رفت.
در غرفه دیگر کتابی یافتند بس زیبا. حکیم آن را در دست گرفته و نگاه میکرد که یکی دیگر از مریدان نام کتاب را بلند فریاد زد. همه نوچنوچکنان با وی برخورد کردند و حکیم نیز از او خواست ادب را رعایت کند. فروشنده توضیح داد کتاب از جمله کتابهای انگیزشیاست و فحش دادن روی جلد آن طبیعی بلکه مرجوح است. حکیم باز به روح حکیم طوس فاتحهای خواند و روانه غرفه بعد شد.
حکیم که دوست داشت تنهایی سیر نمایشگاه کند و از تذنیب مریدان به سطوح آمده بود، رو به مریدان کرد و گفت: «بدانید و آگاه باشید که همگی گول خوردیم!» مریدان جملگی گفتند: «از چه رو؟» حکیم گفت: «از آن رو که به نظر میرسد ورودی اینطرف غرفههای بهتری از آذوقه داشته است.» و با دست کسانی که همگی ساندویچ به دست و دهانجنبان به پیش میآمدند را نشان داد.
مریدان فیالمجلس جامه دریدند و به سمت ورودیهای اینطرف که برای آنها خروجی محسوب میشد، دویدن کردند. حکیم خواست با خیال آسوده به گردش خود بپردازد که همسرش از پشت صدایش زد: «عجیجم حالا دیگه دو نفَله میتونیم بلیم نمایشگاه گلدی! بلیم عجقم؟»
حکیم کف و خونی قاتی کرد و همراه با خواندن فاتحه سوم به روح حکیم طوس ابوالقاسم فردوسی، به سمت ورودی اینطرف و خروجی مریدان روانه شد.
ثبت ديدگاه