بدون عفت هرگز
خاطره از دیار باقی
۹:۵۴ ب٫ظ ۱۹-۱۰-۱۳۹۶
راه راه : یکسالی میشود که مرده ام. مردن در آب به نظر ساده می اید، ولی هر چه باشد مردن است و سختی های خودش را دارد حالا در استخر فرح باشد یا چشمه علی فرقی نمی کند.
از وقتی مردیم اتفاقات مختلفی افتاده اشک در چشمانم جمع شد وقتی دیدم به وصیتم عمل شد و حسن (روحانی) رای آورد ولی از آنجا که در بهشت جای گریه نیست اشکهایم را پاک کرده و به سد سلسبیل رفتم. حوری ها اصرار کردند که جت اسکی بروم ولی نتوانستم هنوز بدنم آماده نیست. آب و هوا میطلبید ایکاش در سد لتیان بیشتر تمرین میکردم، به هر حال میسر نشد.
بعد از مردن ما این بچه ها برای ما آبرو نگذاشتند. مهدی با آن عکس گرفتنش بالای جنازه روان مارا بهم ریخت. حیف که مرده بودم و نشد گوشش را بپیچانم. بچه ام از بس در زندان درس خوانده خون به مغزش نمی رسد. باید به خواب رئیس زندان بروم و برایش مرخصی جور کنم تا برود سوئیس یا انگلیس آب و هوا عوض کند.
از یاسر هم چیزی نگویم بهتر است. عفت خانم زیادی یاسر را لوس کرده است. این وسط فقط فاطی و محسن نور به قبرمان باریدند. محسن خیلی رئیس بودن را بلد است. ولی کمی ناخلف بازی در آورد و تلاش های ما در [فتنه] سال ۸۸ را مالاند که البته عفت و فائزه و مهدی توجیهش کردند.
یک خبرهایی هم از فائزه به دستم رسیده است. میگویند پرنسس جان ما باز هم به دیدن بهایی ها رفته است.البته کار خوبی نکرده ولی از همین جا و از زیر خروارها خاک میگویم که برای خوردن کله پاچه رفته بوده . از حوری هایم کم شود اگر دروغ بگویم.
و اما عفت! بهشت بی عفت صفایی ندارد. این همه حوری صبح تا شب دورمان میپلکند ولی هیچ کدام برایم حاج خانم نمیشود. هیچ کس مثل عفت “بریزید در خیابانها” را خوب ادا نمیکند.
راستی! شنیده ام که در نبود ما باز اغتشاش کرده اند. محض شادی روح ما یک شعار هم برای ما ندادند. این همه گفتند “رضا شاه، روحت شاد” یکبار هم میگفتند “اکبر آقا! روحت شاد” . اگر زنده بودم یک سخنرانی با موضوع” پارادایم اغتشاش گری “ایراد میکردم. اصلا نمیدانم چه حکمتی است که از وقتی مرده ام اغتشاش ها زودتر تمام میشود.
جریان این رادیو اکتیو هم در بدن ما دروغی بیش نیست. ماقبل از استخر رفتیم یک پرس (کباب) سلطانی با دوغ(آب علی) تناول کرده بعد مردیم. آنچه بالا بود چربی و قند و اوره ی ما بود نه رادیو اکتیو. میترسم اینقدر رادیو اکتیو ، رادیو اکتیو کنند تا علی اکبر(صالحی) بیاید قبرمان را سیمان کند.
خلاصه تا سالگرد ما چیزی نمانده، فرصت خوبی برای دادن شعارهای آبدوغ خیاری است. ما که مرده ایم و برایمان فرقی نمیکند ولی شاید برای بعضی ها نان داشت.
تا خاطره ی بعدی زیاده عرضی نیست.
به وقت دیماه سنه ۱۳۹۶
خخخخخخخ خیلی باحال بود
سلام
بچه ها آبرو نذاشتند براشون. نهاد فلان و بهمان که هستن قمپز در کنن!
🙂
قسمت علی اکبر صالحیش خیلی خوب بود