صرافی عشق
۵:۰۵ ب٫ظ ۱۸-۰۸-۱۴۰۲
من را که فرو رفتهام اندر گِل عشقت
رحمی بکن و راه بده داخل عشقت
مخ سوت کشید از رقم داغ مظنه
گفتی که شده شرط تو و شامل عشقت
هالتر زدهام بابت مهریه سرکار
سیکسپک شدم از جاذبه دمبل عشقت
تو طاق زدی قلب مرا با دو قران پول
اصلاً تو کجا که بشوم قابل عشقت!
صراف شدی در طلب سکه و مهرت
من بیخبر از باختن و غافل عشقت
رفتم درکه یا به درک فرق ندارد!
در بند شده سهم من از حاصل عشقت
ثبت ديدگاه