گفتگوي انتقادي بوقلمون با گوسفند
نه به حلیم صبح جمعه
۶:۵۳ ب٫ظ ۱۳-۰۹-۱۳۹۷
راه راه: بوقلمون: به! چه سری، چه دمی، عجب پایی!
گوسفند: بعععع! چی میگی؟ اون مال کتاب فارسی دوم دبستان بود. تازه اون زاغ بود نه گوسفند!
بوقلمون: غیرقابل قبوله
گوسفند: چی؟؟
بوقلمون: هیچی بابا! میگم آخه تو چیت بیشتر از منه؟
گوسفند: پشمم! هار هار هار!
بوقلمون: مسخره! منظورم اینه که چرا تو رو میکشن مردم کمپین حمایت از حیوانات میزنن و در ستایش نگاه معصومت شعرها میسرایند؟ والا من هرچی تو چشمات نگاه میکنم دوکیلو قی میبینم سه پر کاه!
گوسفند: بععععععله خوب ما اینیم دیگه، تو چرا ناراحتی؟!
بوقلمون: چرا ناراحتم؟! واقعا گوسفندی یا خودتو زدی به گوسفندی؟ عید قربان که میشه کلا ۲۰۰هزار تا گوسفند قربونی میشن. ترانه و پروانه و شهره و هدیه براتون مجلس عزا میگیرن اما تو روز شکرگزاری امریکا، ۴۶میلیون بوقلمون میکشن هیچکس صداش درنمیاد، نه بِرَدی، نه تامی، نه آنجلینایی .. هیشکی،هیشکی(گریه و زاری میکند)
گوسفند: الهییییی…بیا بغلم
بوقلمون: نمیخوااااام. تبعیض جانوری تا کی؟ تا کی گوسفند آری بوقلمون نه! تا کی ما باید شاهد این بی عدالتیها باشیم؟؟
گوسفند:خب من چیکار میتونم برات بکنم؟!
بوقلمون: هیچی! بی احساسِ مسبب تبعیض. نمیخوام کاری برام بکنی تو دماغتم نمیتونی بالا بکشی ببعی ِ گوسفند!!
گوسفند: ببین یه آشنا دارم میگم برات هشتگ «نه به حلیم بوقلمونِ صبح جمعه» بزنه، یه جا هم جلوی وانت برات سراغ دارم اکازیون، اونم مهمون خودم باش.
بوقلمون: برو بابا! اینا برای من پدر و مادر و ۲میلیون عمه و ۴میلیون خاله نمیشه … غیرقابل قبوله… غیرقابل قبوله (با چشمی گریان محل را ترک میکند)
ثبت ديدگاه