تقویم تاریخ 9 مرداد
هدیه رگ به رگ
۱۰:۲۱ ب٫ظ ۰۹-۰۵-۱۴۰۳
خیلی خیلی سال پیش که نه؛ اما خیلی سال قبل در چنین روزی یعنی ۹اُم مرداد یک اتفاق خفن افتاد! و آن اتفاق چیزی نبود، جز یک نوع هدیه دادن از نوع خاصش! که این مهم هوش و حواس خانمها را به سمت خود کشانید. خانمها هم با دهانهای باز و نیمه باز، چفت در چفت به هم چسبیده بودند. جوری که آرنج یکی توی چشم آن یکی رفته بود تا ببینند هدیه چیست و از چه قرار است و در این بین چه چشمها که بر اثر برخورد آرنجها کور شد!
اما آن هدیه چیزی نبود جز «هدیه دادن خون!» یعنی مردم همه جور هدیه دادن را دیده بودند الا این مدلی! یک عده از خانمها اسم خون را که شنیدند «اَه اَه» و «پیف پیف» کردند و بعضیهایشان هم که انگار خود خون را دیده بودند غش کردند! یک عده هم گفتند همهش الکی است و میخواهند سرِ ما را گول بمالند و خونمان را در شیشه کنند! این عده استدلالشان این بود که خون جامد نیست. پس چهجوری توی جعبه هدیه جا میشود؟!
اینچنین شد که بازار بحث «خون را کی داده کی گرفته» داغ و داغتر شد؛ اما اصل قضیه این بود که: یک عده بیمارانی بودند که خیلی نیاز به خون سالم داشتند؛ ولی چنین خونی نبود. یعنی شاید هم بوده؛ اما جوری نبوده که همگان، حتی آنها که عینک تهاستکانی میزدند یا کلاغهای کورِ آسمان خبر داشته باشند. مثلاً بعدها در تاریخ به ثبت رسید که عدهای زیر لباسهایشان خون جابهجا میکردند و به خانه فکوفامیل و دوست و آشنا میبردند. طفلکیها همهش در آه و نال زندگی میکردند تا اینکه یک عده نشستند دور میز گرد یا شاید مربع و به حال آنها فکر کردند تا اینکه در ۹اُم مرداد ۱۳۵۳ یک نفر بلند شد ایستاد و داد کشید: «یافتم! یافتم!» دیگرانی که پشت میز نشسته بودند دستهای او را از دو طرف کشیدند که یعنی «بشین سرجات و نظرت رو بگو.» و به این ترتیب قرار شد سازمانی درست شود که خون سالم و فرآوردههایش را به اهلش برساند.
این چنین شد که سازمان انتقال خون ایران تاسیس شد تا خون سالم را به اهلش برساند؛ و خوشبختانه یا متاسفانه آن خانمهای هدیهدوست هم بخشی از این اهل بودند!
ثبت ديدگاه