شوخی با مولانا
هم بپزیدش، سر ببریدش!
۳:۴۳ ب٫ظ ۲۵-۰۶-۱۳۹۵
راه راه: جان من است او هی مزنیدش
همانطور که مشخص است در اینجا داشته اند یک نفر را می زده اند و شاعر یک گوشه ایستاده و التماس می کند که وی را نزنند.
آن من است او هی مبریدش
در مرحله ی بعد داشته اند نامبرده را می برده اند و شاعر از ته ته دلش گفته که وی مال من می باشد تا شاید آنها متوجه اشتباهشان بشوند.
آب من است او نان من است او
در این جا شاعر از تکنیک ننه من غریبم بازی استفاده کرده و گفته اگر او را ببرید من از گشنگی می میرم.
مصر ندارد باغ امیدش
در ادامه یک پزی هم داده و گفته از مصر آمده اند با یک باغ تعویضش کنند و من نداده ام.
باغ و جنانش، آب روانش
شاعر در این مرحله از حربه ی تطمیع استفاده کرده و یاداور شده که فرد مذکور صاحب کلی باغ و ملک می باشد که همه شان نیز آب فراوان دارند.
سرخی سیبش سبزی بیدش
در ادامه متذکر شده که این باغ ها درخت سیب هم دارند و اگر فرد مذکور را نزنید از سیب هایش هم به شما می دهیم. سبزی بیدش هم صرفا برای قافیه بوده و امتیازی محسوب نمی شود.
متصل است او معتدل است او
شاعر که متوجه زبان نفهمی افراد شرور می شود از حربه ی تهدید استفاده می کند و می گوید که نامبرده بسیار دم کلفت است و به جناح اعتدالگرایان که در آن دوره بر سر قدرت بوده اند متصل می باشد.
شمع دل است او پیش کشیدش
و در ادامه متذکر می شود که وی نور چشمی خیلی ها بوده و حالا اگر مردید، باز بزنیدش.
هرکه ز غوغا وز سر سودا
در این مرحله شاعر دیگر وحشی می شود و از طرفی پشتش به همان جناح مذکور گرم است پس لحنش را عوض می کند.
سرکشد اینجا سر ببریدش
در پی وحشی شدن شاعر دستور گردن زدن همه ی اشرار صادر می شود.
عام بیاید خاص کنیدش
شاعر به طور کنایی تهدید می کند و می گوید که بلایی سرتان می آورم که شهره ی عام و خاص شوید.
خام بیاید هم بپزیدش
در پایان شاعر حکم شکنجه ی اشرار به وسیله ی دیگ و آتش را نیز صادر می کند.
لازم به ذکر است که اشرار در همان بیت دوم فرد مذکور را ربوده و به مکان نامعلومی برده اند و شاعر در باقی بیت ها داشته با دیوار حرف می زده.
خخخخخخخخخخ
خیلی باحال بود . فقط باید کسی که اینو میخونه آهنگ محسن چاوشی رو گوش داده باشه یا خود ابیات مولانا رو خونده باشه
وگرنه متوجه نمیشه
زیبا بود :دی