وروجک

 ادب، عالی! مگر ثابت شود کلاً خلافش

 زده با گیوتین، ماما، گمانم بند نافش

 سر شب فوتبال و صبح و ظهر و نیمه شب هم

 و من ماندم از این نیروی بیش از حد اضافش

 دوتا پشتی شده دروازش در تیم بابا 

و همسایه ندارد خواب هر شب در مصافش

 نشان دارت بر دیوار و من دنبال مظنون

 ولی چشمان او شد رد حکم اعترافش

 به چنگ آورد آجیل ته کابینتم را 

دو چشمش برق زد از حس و حال اکتشافش

 چو قرقی رفت پیش او که چون کارد و پنیرند!

 بلند شد از سرم دود از شگرد ائتلافش 

دلم لرزید وقتی پسته را با اشک می‌خورد 

مگس کش توی دستم بود و کردم من غلافش

 دوباره باختم، او مست استیلای اشکش

 دوباره برد با شورای حل اختلافش

ثبت ديدگاه