نگاهی به «مجموعه طنز نوجوانان» سوره مهر
یک مجموعه سفارشی طنزدار برای نوجوانان
۱۱:۴۵ ق٫ظ ۰۱-۰۹-۱۳۹۵
راه راه: استادی داریم که میگه:”هرکی کتابشو امانت میده ی دستش بشکنه و هرکی کتاب امانتی رو پس میده، دوتا پاش بشکنه” به درست و غلطش هم کار نداریم چون فعلاً من موفق شدم ۹جلد از مجموعه کتاب”طنز برای نوجوانان” را از دوستی عزیز امانت بگیرم و خوب، متوجهید که احتمال پس دادنشون چقدر کمه؟! به هرحال، اگر حس مطالعه از شما سفرکرده است! اگر دلتان برای خواندن تنگ نشده! اگر حوصله ندارید به معلومات و سوادتان اضافه کنید، که هیچ! – من که نمی تونم به زور شمارو بفرستم قاطی آدم ها و فرهیخته ها- اما اگر حتی ذره ای از ذوق و فهم زیبایی بهره برده اید، پیشنهاد می کنم نگاهی به مجموعه “طنز برای نوجوانان” بیاندازید. این مجموعه که توسط انتشارات سوره مهر و همین امسال چاپ و منتشر شده، در هرجلد، برای هر موضوع، سی تا چهل صفحه گشادگشاد مطلب نوشته که خیلی هم به شما خواننده عزیز فشار نیاد و خسته نشید خدای نکرده. البته همین موضوع بندی باعث شده که قیمت هرجلد هم خیلی پایین بیاد و به راحتی بشه با حذف یک مینی پیتزای پپرونی، یک جلد از این کتابو خرید و خوند و حالشو برد.
همین اول کار خیالتونو راحت کنم که همه کتابهای کوچک این مجموعه، دارای درس اخلاقی – اجتماعی مناسب، با سی ثانیه خدمات پس از فروش هستند. بطور مثال همین “حتماً قبول شوندگان” که به قلم فاطمه فهیمی وارد بازار کتاب شده، خیلی جمع و جور و خلاصه توضیح داده که چطوری برای درس خوندن برنامه ریزی کنید، مطالعه کنید و در نهایت بعد از گندزدن به امتحانات خردادماه، به هوای امتحان شهریور، تعطیلات تابستانی خود را چگونه گذراندید؟ تازه بعد از همه اینها یک سری نمونه کار کاملاً کمیاب از التماس ها و نامه نگاریهای عاشقانه یا عاجزانه برای معلم عزیز، پایین ورقه امتحان، ارائه داده که محشره!
“…برای نوشتن دلیل درس نخواندن خلاقیت داشته باشید. بیماری پدرومادر یا فوت اقوام دیگر تاثیر خود رااز دست داده اند. بهتر است در مورد منقلب شدن حالتان بعد از شنیدن خبر انفجارها در پاریس یا نگرانی هایتان برای آب شدن یخچال های قطب شمال و تاثیر آغاز بحران کم آبی در روحیه خود و خانواده تان بنویسید… شروع و پایان خوب را فراموش نکنید. برای شروع می توانید از عبارتهایی مثل «یا رفیق من لا رفیق له» و «یا قابل التوبات» استفاده کنید”(صفحه ۴۱)
از روشهای ارائه شده در این کتاب استفاده کنید! من کردم، شد! عنوان فرعی این کتاب”راهنمای گام به گام درس خواندن” است.
جلد دیگر این مجموعه، “ازجلونظام؛ چگونه یک دانش آموز کاملاً موفق باشیم” نام دارد که سعیدطلایی مرتکب آن شده و در چهل و بیست صفحه تقدیم نگاه مشتاق و روح دانش پژوه نوجوانان – ارواح دمپایی ابریتون – شده است. در این کتاب می خوانیم: مدرسه چیست؟، دانش آموز کیست؟، معلم کیست و چه می کند؟، همکلاسی و اقسام آن، بابای مدرسه و درب خروجی و درنهایت.
“درنهایت” اسم یکی از فصلهای این کتاب است، آلزایمر هم خودتی! خیلی خلاصه و مختصر و مفید، سعید طلایی در این کتاب شما نوجوان گرامی را با جاهای مختلف و موجودات متنوعی که در مدرسه می بینید یا خواهید دید آشنا کرده و شیوه برخورد با آنها و راههای موفقیت در مدرسه و عبور از دوازده سال تحصیل را به هرشکل ممکن و با رسم شکل توضیح داده است. “زمانی که معلمتان می خواهد یکی از دانش آموزان را به صورت تصادفی برای حل مسئله به پای تخته احضار کند به چشمانش زل بزنید. هرچه بیشتر خودتان را مشتاق نشان دهید، احتمال انتخاب شدنتان کمتر است”(صفحه ۲۴)
بفرمایید تو دم در بده! یک عنوان دیگر از این مجموعه است. که حمیده سادات لطیفی خواسته – فقط خواسته – به ما نوجوانان یاد بدهد چگونه آداب معاشرت خود را رعایت کنیم. خیلی خوب! تقصیر منه! یه نفس عمیق بکش… آفرین خوبه حالا چندبار پشت سرهم پلک بزن… آداب معاشرت اصلاً چیز سخت یا عجیب و غریبی نیست. مجموعه کارهایی که ما در مهمانی، دورهم نشستن ها، رفتار با دوستان و فامیل و مردم، رفتار در اماکن عمومی و کارهایی که در این موقعیت ها انجام می دهیم – یا نمی دهیم – را آداب معاشرت می نامند. همین! دیدی چقدر ساده بود؟!
“اگر فکر می کنید اندازه بینی کسی متناسب با بقیه صورتش نیست یا رنگ لباسهایی که پوشیده است، به هم نمی آید، اتفاقی نمی افتد اگر نظرتان را پیش خودتان نگه دارید. چون ممکن است بعد از طرح نظرتان، طرف مقابل نیز مجبور شود نظرش را درمورد ظاهر و باطن و خانواده شما بیان کند و در انتها به کشته و زخمی شدن شخص شما منجر شود”(صفحه ۲۱)
لطفاً با پوست نخورید را حسام الدین مقامی کیا نوشته و درباره “چیزهایی درباره چیزهای فرهنگی” است. مثلاً در بخش اول به سینما پرداخته و ضمن معرفی مشاغل و ژانرهای سینمایی، چند توصیه برای حضور در سالن سینما به شما ارائه کرده است. در این بخش، مصاحبه با “استاد” را از دست ندهید. بخش دوم، موسیقی را معرفی کرده و به برخی مسائل آن پرداخته و در بخش آخر”دوازده دلیل منطقی برای اینکه چرا نباید کتاب بخونیم” آورده شده است. خاطرات یک دستیار کارگردان از ده روز فیلمسازی هم با نمک است هم اسنادش موجود!
“…امروز فیلم کلید خورد. بازیگر نقش اول تا الان که ساعت ۹ شب باشد، بازداشت است. او به جای اینکه زانتیای تبهکار را دراتوبان تعقیب کند، اشتباهاً یک زانتیای دیگر را دنبال کرده، وقتی هم رسیده کنارش گفته:”واسه من دور میگیری حالا؟ بالاخره که بهت رسیدم مشنگ! مشنگ! مشنگ!…” (صفحه ۱۶)
“نیمای بابا و هفت دزد بک لایت”، “به زبان آدم”، “مادرما، زمین”، “تکنولوژیک یا فناوریک” و “چیدال می دُنی؟” عنوان های بقیه این مجموعه است که من خوندم و لذت بردم. خود دانید!
ثبت ديدگاه