جزییات جشن اخوان مسکینزاده همراه با حضور تنی چند از هنرمندان برجسته
گزارش یک جشن
۲:۲۹ ب٫ظ ۰۸-۰۶-۱۳۹۷
راه راه: به مناسبت سی و هفتمین سال تأسیس شرکت اخوان مسکینزاده جشنی در حوالی تالار هنر و سینما و موسیقی برگزار گردید.
در این مراسم جمعی از هنرمندان و پیشکسوتان و پس کسوتان، خصوصا هنرمندان فرهیخته و شیک پوش و زیبا و نیز بازاریان از اصناف مختلف مانند زرگرها، ماست بندها، شرخرها، کارخانه داران، واردکنندگان و نیز تنی چند از فرزندان ژن خوب مسئولین حضور داشتند.
با دعوت مجری برنامه از بزرگترین برادر اخوان مسکینزاده که مدیر عامل این شرکت نیز بود، ایشان در پشت تریبون حاضر شدند:
دوستان عزیز از این که زحمت کشیدید در این جشن شرکت کردید از همه شما تشکر میکنم. البته از دوستان زیبا به جهت رعایت ادب و… بیشتر تشکر می کنم.
همانطور که میدانید ما در این ۴۰ سال هر روز یک خبر بد میشنویم. هر روز یک بدبختی، هر روز یک مصیبت… (سر تکان دادن و گریه حضار). حالا شما به این کارخانجات ما نگاه نکنید که الان به ۳۶۰۰ عدد رسیده. یک وقت کسی نگوید این بخاطر تغییر شرایط کشور و … است. نه، ما برادران مسکینزاده از همان قبل از انقلاب هر کداممان یک هنری داشتیم. یکی معرکه گیر بود، یکی مارگیر بود، یکی زورگیر بود، یکی جوگیر بود و یکی دوتای بقیه هم ترکیبی از همینها. اما بعد از انقلاب چه؟ همه ما بدبخت شدیم. ماه به ماه مجبوریم به کارگران مختلف کارخانه حقوق بدهیم. هر روز بچههایمان از ما پول تو جیبی میخواهند(انزجار و تأسف حضار). هر روز باید صبحانه بخوریم. تازه بچههایمان هم صبحانه میخورند(تعجب حضار). اصلا وضعی شده.
تازه نمیدانید شام هم باید به آنها بدهیم! ما قبلا از انقلاب سه روز یکبار نیمرویی، خاگینهای چیزی پیدا میکردیم و کنار جویی، زیر درختی…، جایی میخوردیم اما الان روزی دو سه بار باید به زن و بچه غذا بدهیم. نمیدانید چقدر ما بدبختیم. هر روز یک مصیبت، هر روز یک فاجعه، هر روز یک بحران … آه از دست این انقلاب… فغان از دست این حکومت… ما الان درد خود را پیش کدامین سازمان حقوق بشری ببریم…(ضجه حضار).
ما چگونه این همه ظلم حکومت را به گوش جهانیان برسانیم. ما حتی حق اعتراض نداریم! ما سرجمع فقط ۲۰۰۰ کانال در فضای مجازی، ۵ روزنامه، ۷ هفته نامه و ۱۲ ماه نامه بیشتر نداریم امان از دست این حکومت، امان…
در ادامه به دلیل ناراحتی و گریه شدید سخنران، یکی از هنرمندان مطرح سینما و تلویزیون پشت تریبون حاضر شد:
بنده در ادامه سخنان بزرگ خاندان اخوان مسکینزاده عرض میکنم که ملت عزیز ایران ما خیلی بیشتر از این که مسکینزاده بزرگ فرمودند بدبختیم. هر روز چندتا خبر بد، هر روز چندتا مصیبت، هر روز چندتا بحران. همین الان بنده کمکارترین سینماگر دنیا هستم. آیا باید وضع یک هنرمند اینگونه باشد؟! خود شما بگویید سالی ۱۷ فیلم سینمایی و ۸ سریال تلویزیونی کم کاری نیست؟(اشک حضار و فریاد صحیح است صحیح است…)
هر سال بنده بیشتر از ۵ فستیوال مطرح دنیا را نمیتوانم شرکت کنم(نخودی گریه کردن حضار) آیا این انصاف است که فردی مثل بنده در سال فقط ۱۲ بار بتواند به سفر خارجی برود؟ همین الان هنرمند سلبریتیهایی را میشناسم که در سال فقط سه بار، فقط سه بار میتوانند مبلمان منزلشان را عوض کنند… آیا باید وضع یک هنرمند اینگونه باشد؟! آیا هیچگاه در دوران پادشاهی ایران این گونه با مردم برخورد میشد؟(فریاد وا رضاخانا، وا دیکتاتورا بلند شد… )
در ادامه یکی از فرزندان مسئولین ملقب به ژن خوب پشت تریبون حاضر شد:
حضار عزیز، مردم ایران، دوستان! این حکومت حتی به خود کارگزارانش هم رحم نمیکند. شما وضعیت فرزندان مظلوم مسئولین را ببینید. آیا باخبر نشدید بچههایشان اکثراً شغل دولتی ندارند؟ آیا نشنیدید دختر وزیر بیکار بود؟(ضجه حضار)، آیا باید دختر وزیر دیگر ۳۶۰ میلیارد بدهی داشته باشد و حکومت او را تنها بگذارد؟! آیا فرزند مسئول بلند پایهای مثل من فقط سالی ۳ بار بتواند به ترکیه برود و تنها ۲تا پورشه و یک لامبورگینی داشته داشته باشد…؟!(خودزنی حضار و فریاد …)
به دلیل این که با ادامه جشن و سخنرانی مدعوین، امکان صدمه و آسیب دسته جمعی هنرمندان(خصوصا ایشان به خاطر روح لطیفشان) و دیگر کسبه و اصناف حاضر وجود داشت و فقدان این عزیزان مایه خسران مملکت بود، جمعی از دوستداران هنر و بازار از ایشان دعوت کردند جهت استمرار اینگونه جشنها قدری خودکنترلی کرده و در جشنی که به همین مناسبت(یعنی خودکنترلی و فروخوردن خشم این عزیزان) قرار است فردا شب در همین مکان برگزار گردد، شرکت فرمایند.
ثبت ديدگاه