کاریکلماتور
گوش‌های تیز

– با گوش‌های تیزش زبان بقیه را می‌برید.

– چربی زبانش زیاد بود، سکته کرد.

– چفت شدن دهانش را با کلنگ باز کردند.

– سگ‌های چشم او گازم گرفت.

– نان مردم را آجر کردند. فراوانی آجر باعث شد قیمت خانه پایین بیاید.

– آفتاب لب بوم بود، با دست گرفت گذاشت در سبدش.

– با حلوا حلوا گفتن دهن او شیرین شد، فروشنده حلوای بازار روز.

– ماست را کیسه کرد، تا پنیر بهتری داشته باشد.

– برق رفت تا سر کوچه نان بگیرد و برگردد.

– جدول خاموشی روزنامه را کسی جز رئیس جمهور نمی‌تواند حل کند.

ثبت ديدگاه




عنوان