معرفی کتاب نئوگلستان
ادب از که آموختی؟
۲:۲۰ ب٫ظ ۰۸-۰۳-۱۴۰۰
گلستان سعدی از آن کتابهای محشر ایرانیهاست. سعدی انگار خوب میدانسته رگ خواب مخاطب را چطور دست بگیرد. کتابی قصهگو با جملات مسجع آهنگین که جابهجا شعر هم چاشنی مطالبش کرده و در عین آرایش کلامش به ورطه درازگوییهای حوصلهسربر نویسندگان دورههای بعد نیفتاده. هم پند دارد و هم نقد اجتماعی، هم شوخیهای نمکینی که فقط از خود سعدی برمیآید. این است که از زمان عبدالرحمان جامی هر صاحبذوقی که آن را میخوانده دلش میخواسته یکی مثلش بنویسد! پدرام ابراهیمی یکی از آن صاحبذوقهاست، البته از نوع امروزیاش.
“نئوگلستان” نقیضه طنز پدرام ابراهیمی بر گلستان است. در نئوگلستان فقط از لحن و سبک سعدی استفاده نشده، بلکه نویسنده با حکایات گلستان شوخی کرده است. به همین دلیل است که اگر قبلا گلستان را کامل خوانده باشید از خواندن نئوگلستان لذت بیشتری میبرید. عین کاریکاتوری که ما را میخنداند اما وقتی بدانیم این کاریکاتور چهره چه کسی است حتما بیشتر میخندیم. ابراهیمی شخصیتهای حکایات را نگهداشته
ولی دیالوگ ها و کنشهای جدید به آنها داده و پایان داستان را عوض کرده است. در نئوگلستان سرنوشت دو درویش چاق و لاغری که اشتباهاً زندانی شده بودند برعکس رقم میخورد. پادشاهی که نذر کرده بود اگر مشکلش حل شود چهارصد درم به زاهدان بدهد پشیمان میشود، و مکالمه دو کودک ثروتمند و فقیر بر سر قبر پدرانشان جوری پیش میرود که میبینیم ای بابا، آخرش هم همه چیز به نفع پولدارهاست! از این لحاظ یک خورده شبیه فیلمهای جشنوارهای است که در آن همه آنقدرها و بیچاره و دودوزهباز و دزد و معتادند و محض نمونه یک اتفاق خوب هم در آن نمیافتد.
از حق نگذریم، مهارت ابراهیمی در تقلید سبک سعدی عالی است. شاید بتوان جرات کرد و گفت در حد مهارت مرحوم زرویی نصرآباد در نقیضهپردازی از تذکرهالاولیا. ابراهیمی فقط به بیان جملات مسجعی که لابهلایش شعر هم میآید بسنده نکرده، او انگار از سعدی یاد گرفته است که کجای حکایت از نثر به نظم برود و کجا حکایتش را تمام کند. نکته جالب دیگر اینکه او با این که نثرنویس است اما از پس همه اشعار کتاب هم به خوبی برآمده و ابیات بامزهای خلق کرده است. پانویسها و حواشی هم نقطه قوت بعدی کتابند، اظهار نظرهایی از مورخان خیالی که در کتاب بعدی نویسنده، “تاریخ روی تردمیل” هم مشابهشان را میبینیم. خلاصه اینکه نئوگلستان یک نقیضه طنزآمیز موفق و ماهرانه به شمار میآید و خواندن و تحلیل کردنش یک کلاس نقیضهپردازی است.
نئوگلستان از جهت دیگری هم به گلستان شبیه است. سعدی، (با اینکه بهش نمیآید!) همه حکایاتش را به منظور رساندن پند و اندرز و درسهای حکمتآموز ننوشته است. گاهی فقط دلش خواسته کمی شیطنت کند! حکایات نئوگلستان هم همینطورند. هنگام خواندن توقع نداشته باشید که از هر حکایت لزوما یک یا چند نقد اجتماعی اساسی دشت کنید. بعضی حکایات فقط مناسب این هستند که آنها را با خانواده و دوستان خواند و خندید! موقع خواندن بعضیهایشان بهتر است همان خانواده و دوستان هم دور و بر آدم نباشند، و بعضیهایشان را اصلا بچهی خوب بهتر است خودش تنهایی هم نخواند! قطعا اگر پای صحبت آقای ابراهیمی بنشینیم در باب سخیف شدن تولیدات فرهنگی و تنزل سلیقه مخاطب درددلها خواهد داشت، ولی ظاهراً به نظر خودش مخاطب فرهیخته کسی است که در زمینه مسائل مثبت هیجده، جوری کارکشته باشد که وقتی “ف” بگویی تا فرحزاد برود! فهمیدنش کار سختی نیست. او در پانویس یکی از حکایتها به کسانی که منظور اروتیک حکایت را درنیافتهاند توصیه میکند بروند مجموعه کتابهای حسنی را بخوانند و شب زود لالا کنند و بدون اجازه به کتابهای بزرگترها دست نزنند.
از نئوگلستان خیلی چیزها میتوان آموخت. نقیضهپردازی ماهرانه، شوخیهای نمکین و غافلگیرکننده، داستانپردازی جذاب و حتی ادب و حیا و عفت قلم! خود سعدی هم نوشته لقمان را گفتند ادب از که آموختی گفت از بیادبان!
این هم یکی از حکایات نئوگلستان که خوشبختانه همهاش قابل پخش است.
مطابق تمام سریالهای ایرانی، توانگری را پسری رنجور بود و او چنان بخیل و نرگدا که مردم خبر غذا خوردنش را افسانه میپنداشتند. نیکخواهان گفتند مصلحت آن است که ختم قرآن کنی از بهر وی. گفت: “مشغله دارم. حسای حجرهها برایم وقت نمیگذارد و اگر هم بگذارد، قرآن خواندن وضو میخواهد و ختم قرآن وضو طول میکشد و وضو نفاخ است، بعید است تا ختم کل قرآن باطل نشود و با این خشکسالی روا نباشد لعل گرانقیمت را به وضوی مکرر تباه ساختن” گفتندش پس بذل قربانی کن تا شافی به برکت قربانی فرزندت را از مرض برهاند. گفت: “گفتید چند ختم قرآن؟ حال که نیک میاندیشم مصحف مهجور اولیتر است که گله دور.” پیرمردی جهاندیده در آن جمع بود که همگان منتظر بودند گویی سخن را به دروازه مرد بخیل براند. ناگه گوی را از میان دو پایش عبور داد و پیرمرد دیگری مرد بخیل را غافلگیر کرد و چنین گذاشت در کاسهاش:
“هر آن پیجی که بهر کار خیر است
بکردی لایک و گفتی ما چنینایم
ولی وقتی که حرف از مایه آید
به جز قطعی و سایناوتت نبینیم “
ثبت ديدگاه