اشک روباه

گفتم نرو دنبال آن، جیز است آن کار
 بچه شدی؟ اصرار داری پشت اصرار 
آخر به چه کارت می‌آید هسته‌ای هان؟
 ول کن برو دنبال کاری آب و نان‌دار
بمب اتم را در هیروشیما که دیدی 
کلی جنازه شد به روی هم تلنبار
می‌گفت صلح و آشتی خواهیم آورد
یک‌جورهایی هم توهم داشت انگار
 او هم اتم را خواسته محض کلاسش
 اصلا نفهمیدم چرا شد چون سگ هار!؟
بعدش کلاسش رفت بالا بعد از اینکه 
هر جای دنیا شد جسد خروار خروار
البته او وحشی‌ست دیگر، چه توقع
 باید شود پیشش تمام راه هموار
حالا ولی چشمان‌مان ترسیده جانم
لطفا نکن ما را به ضرب زور وادار
 سرکار هم خواهی اگر زنده بمانی 
بس کن! از این اصرار بی‌جا دست بردار

ثبت ديدگاه