تلاش سران کشور برای حفظ میراث فرهنگی
این استخر نیست گودبرداریه

راه راه:

+ خب خب اومدیم لب استخر با یکی از عزیزان مملکت صحبت کنیم ببینیم اینجا چه خبرههه. سلام جناب. شما اینجا چیکار می کنید؟

– عه عه اقا سر دوربین رو بگیر اون ور ناسلامتی ما سرشناس هستیم. دستت خشکه؟

+ بله چطور؟

– اون حوله رو بده بی زحمت.

+ بله بله بفرمایید.

– خب چی میگی؟ چرا شلوغش کردید؟

+ من فقط یه سوال دارم. این استخر وسط میراث فرهنگی چی کار میکنه؟

– اولا این استخر نیست. گودبرداریه.

+ طبقه دوم رو چرا باید گودبرداری کنید؟

– اینجا به نقل از مورخان، از زمان رضاشاه نم کشیده بود. رضاشاه ۱۱ و به روایتی ۱۲ فرزند داشته. گویا رختخواب بچه هارو همین جا مینداخته. بچه ها هم مرتب کار خرابی می کردن. دیگه دیدیم اگه گود نکنیم نم به کل کاخ سرایت میکنه مجبور شدیم.

+ با توجه به روحیه‌ای که از رضاشاه سراغ داریم چطور بچه هارو دعوا نمیکردن و هر شب این اتفاق میوفتاده؟

– رضاشاه با مردم بدخلقی می‌کرد ولی خیلی اهل خانواده بود و رو تربیت بچه ها حساس. برای همین بچه ها رو تو این موضوع آزاد گذاشته بود تا خودشون تصمیم بگیرن که کجا چیکار کنن.

+ حالا چرا انقد عجیب گودبرداری کردید؟شبیه استخر شده آدم به اشتباه میوفته!

– خب رضاشاه گویا خیلی منظم اینجا رختخوابا رو پهن می کردن و بچه هارو خیاری بغل هم میخوابوندن. این دیگه واقعا تقصیر ما نیست. برید از خودش بپرسید.

+ خب حالا چرا آب ریختید توش؟

– بالاخره ما از همین مردمیم، خدا نیاره اون روزی که کارگر کار کنه و من وایسم نگاه کنم. پا به پای کارگرا داشتیم کار میکردیم گرد و خاکی شده بودیم گفتیم بچه ها آب بریزن سر و صورتمونو بشوریم.

+ البته یه ذره از سر و صورتتون فراتره. جناب دیگه کارتون به مایو رسیده.

– گفتیم حالا که هم فضا هست هم آب هم خدا توفیق داده… ثواب داره یه غسل ارتماسی انجام بدیم. احکام غسل ارتماسی رو که دیگه بلدی ان شاء الله؟ یا اونم میخوای از من بپرسی؟

+من یه ذره گیج شدم قربان. نوک زبونمه ها… اگه یه توضیح مختصر بفرمایید ممنون میشم.

(حوله را بر صورت خبرنگار پرتاب کرده و مجددا در استخر شیرجه می زند.)

ثبت ديدگاه




عنوان