ساختمان ایران (4)
به خاطر مصالح طبقه!
۱۰:۲۳ ب٫ظ ۰۸-۱۲-۱۴۰۲
صبح با دیدن تبلیغات باجناقم از خواب بیدار شدم. روز انتخابات از آنچه فکر میکردم به من نزدیکتر بود. انتخابات مدیر ساختمان ایران را میگویم. همین ساختمانی که ما در آن زندگی میکنیم. ظاهرا بقیه کسانی که کاندید شده بودن شروع به تبلیغات گسترده کرده بودند. فقط من عقب مانده بودم. همه اینها را از آنجا فهمیدم که عیال با زدن کاغذ تبلیغات باجناقم توی صورتم، بیدارم کرد. واقعا اگر آدم بخواهد با توجه به این تبلیغات رأی بدهد گمراه میشود. هرکس بیشتر پول دارد بیشتر تبلیغات میکند.
شاید بهتر بود به باجناقم پیشنهاد ائتلاف میدادم؛ اما نه! توی دبیرستان این ایده جواب نداده بود. یکبار رقیبم به دادههای آماری من توجه نکرد و کنار نرفت. میگفت: «جامعه آماری باید بچههای مدرسه باشن، نه خونوادت!». یکبار دیگر هم که قبول کرد و کنار رفت، انتخابات باطل شد. چون همه فکر میکردند من رقیب را به زور فرستادهام که انصراف بدهد. مشکل رأیدهندگان این بود که تحقیق نمیکردند. در صورتی که من اصلا کاری نکرده بودم. قلدر کلاس این کار را کرده بود. بعدش هم که قلدرخان فهمید ساندویچی که به او دادم، مال همان رقیبم بوده کاری کرد که انتخابات باطل شود. امان از دست این جناحبازیها.
رقیبهراسی هم کار درستی نبود. اصلا انسانی نیست که کسی به خاطر مدیریت یک ساختمان پشت سر باجناقش حرف بزند. حتی ممکن است خدای ناکرده به گوشش برسد و کار از رفاقت و رقابت به دشمنی و کینه برسد. نه! مال دنیا ارزشش را ندارد. هفته بعد هم منزلشان دعوت به کباب بره هستیم. اصلا کار درستی نیست؛ ولی خب برای باقی رقبا همین کار را باید بکنم. امشب حتما با ماژیک روی تبلیغاتشان فحش و تهمت مینویسم. غرق در همین فکرها بودم و با چندتا از تبلیغات باجناقم، شیشه را تمیز میکردم که فکری در ذهنم جرقه زد.
میشد تبلیغات را به صورت لیستی انجام داد. مسلم است که هزینه چاپ یک لیست سینفره خیلی کمتر از سیتا تبلیغ هزینه دارد. فقط باید یک نفر که بخواهد تبلیغ کند را پیدا کنم و از او بخواهم با توجه به مصالح اقتصادی، جای تبلیغات فردی، تبلیغات لیستی انجام بدهد. فقط سه مشکل وجود داشت. اول این که توی ساختمان ایران، ما معمولا اهل کار جمعی نیستیم. مشکل دوم این بود که لیستی رأی دادن دیگر خیلی قدیمی شده و به نوعی توهین به شعور رأی دهندههاست. مثل این که من بگویم: «پسرم شما تشخیص نمیدی. بذار من برات تعیین تکلیف کنم.» مشکل سوم هم اینکه وقتی یک مدیر میخواهیم، لیست کلا معنی نمیدهد.
تبلیغات باجناقم تمام شد و شیشههای خانه نه. بله دوستان. مشکلات مدیریت که یکیدوتا نیست. طرف را راضی میکنیم که فکر نکن. بدون تحقیق و به خاطر مصالح طبقه، با من ائتلاف کن. به کسی که لیست من گفته رأی بده. تهش هم به خاطر قوانین بد ساختمان، نمیتوانند به همه لیست رأی بدهند. آسمان به زمین میآمد سی مدیر میداشتیم؟
من بروم چند تبلیغات دیگر از باقی رقبا برای پاک کردن شیشه جمع کنم.
ثبت ديدگاه