نقیضه جات با موضوع المپیک
بُرد میهن

گر حسود آمد و بد گفت ز ورزشکاران
گو تو خوش باش که ما گوش به احمق نکنیم
علی یگانه و حافظ

گفتم خوشا هوایی کز باد صبح خیزد
گفتا خوشا مدالی کز برد میهن آید
 البرز بهرامی و حافظ

دوش می‌آمد و رخساره برافروخته بود
از طلاهای المپیک مخش سوخته بود 
علی یگانه و حافظ

دلا ز رنج حسودان مرنج و واثق باش
دعای گربه سیا چون نمیرسد به هدف
فرشته پناهی و حافظ

چشم آلوده نظر ، از رخ جانان دور است
شک نکن دشمن فیروزی ایران کور است 
حافظ و سیدمحمدصفایی

دوش می آمد و رخساره بر افروخته بود
مُرد از بُرد وطن ، بسکه پدر سوخته بود
سیدمحمدصفایی و حافظ

به چند مدال المپیک ببین چه می‌سوزند
تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل
علی یگانه و عمان سامانی

ثبت ديدگاه