افکار متلاطم یک احساس تکلیف‌کن
بیام نیام

افکار متلاطم من (یک احساس تکلیف‌کن) در این برهه حساس کنونی:
چه کنم؟ بروم یا نروم؟ وارد گود انتخابات بشوم یا خیر؟ حل تمامی مشکلات کشور را کنتراتی بردارم یا برندارم؟ جمع و جور کردن دلار‌ملار و طلاملا مگر کاری دارد؟ بدجوری احساس تکلیف می‌کنم. اصلا شانه‌هایم از تکلیف‌درد ورماسیده‌اند. باید قرص احساس تکلیف‌کم‌کن بخورم.
با تمام این احوالات احساس می‌کنم ناجی این ملت منم. به هر حال دکترای سیاست خارجی با گرایش کشور موزامبیک باید به یک دردی بخورد. تا کی توی کمد دیواری خاکیده شود.
البته دوستان و بزرگواران زیادی هم قلقلکم می‌دهند و می‌گویند: «داش‌سیروس‌ داش‌سیروس، امید ما بیابیا!»
درست است قافیه ندارد؛ ولی حرف دل‌شان است دیگر. نمی‌توان کاری‌اش کرد. هر آنچه از دل براید، لاجرم بر دل نشیند. البته همین الان فکر می‌کنم چیزی بر دلم نشسته که احتمالا مطالبه هوادارانم برای ورود به عرصه انتخابات است.
چیزی که فکرم را از همه بیشتر مشغول کرده و البته کمی نگران، نداشتن سابقه اجرایی و تجربه کاری است که البته زیاد جای نگرانی نیست، چونکه تمام این کارها را معاون اول باید انجام دهد و من فقط باید مدیریت کنم. یک معاون اولی انتخاب می‌کنم که نامبروان باشد و همه کارها را تراکتوروار انجام دهد. نگرانی بعدی‌ام، رای نیاوردن است که البته باجناقم گفت: «خیالت تخت، کل فامیل را برایت به خط می‌کنم.» حالا اگر آن یکی باجناق هم کل فک و فامیلش را بیاورد وسط، فکر کنم امیدی باشد. حالا نهایتا دوم می‌شوم و انتخابات می‌رود دور دوم. آن موقع دیگر از بچه‌محل‌ها مایه می‌گذارم و دم‌شان را می‌بینم تا ببینیم چه می‌شود.
راستی برای ثبت‌نام اگر گفتند شغلت چه بوده چه بگویم؟ دکترای تقلبی‌ام لو نرود؟ با کله‌پاچه‌ای که نمی‌شود رییس‌جمهور شد؟! نمی‌دانم چه کنم، همش تقصیر این باجناق نامردم است که گفت سیروس‌کله‌پاچه برو جلو ما همه با هم هستیم!
در ضمن می‌توان روی مشتری‌های پای ثابت کله‌پاچه‌ای هم حساب کرد. به هر حال کله خورده‌اند و جفاکاری است به کله‌پاچه‌ای رای ندهند!

يك ديدگاه

  1. موسوی ۱۴۰۳-۰۳-۱۵ در ۳:۵۳ ب٫ظ- پاسخ دادن

    افعال جدیدی به دایره واژگانم اضافه شد:))
    ورماسیده‌اند_خاکیده شود
    اصطلاحات بامزه‌ای هم داشت: قرص احساس تکلیف‌کم‌کن:))
    تراکتوروار

ثبت ديدگاه