دست از سر ما بردارید...عو
بیانیهی سگانه
۱۰:۰۲ ق٫ظ ۱۵-۰۳-۱۴۰۴
عوعوعو
فکر کردیم آغاز کلام را با زبان خودمان بنویسیم چون هیچکس ما را هیچجوره پاس نمیدارد گفتیم بگذار حداقل خودمان اینکار را بکنیم.
نبینید یک سلسلهکارها هم به اسم حمایت از ما و دیگر حیوانات انجام میشود، به جد بزرگوار خودمان و خودتان، همینکارها پدر ما را درآوردهاست. ای کاش تا تقی به توقی میخورد، داد و فریاد حمایت از ما بلند نمیشد، چون اینطور موارد احساس عوعوی کشان (یعنی همان زوزه) به ما دست میدهد.
العوعو( یعنی خلاصه از حالا بگوئیم هربار وسط بیانیه زبان خودمان را پاس میداریم. که پاس داشته باشیم) چندی است ما جمعیت سگان به خصوص سگان گوگولی مگولی به جز سگان شکاری و وحشینما، در پی احقاق حق و حمایت واقعی از خودمان هستیم.
بدینوسیله این بیانیه را در پنج فقره عو تنظیم نموده و در خدمت بشریت سگآزار قرار میدهیم باشد که دست از آزار و اذیت ما بردارند و دستها روی زانوی خود گذاشته و مثل آدم، از خود و نوع خودشان حمایت کنند. (همان نوع حمایت پیشکششان، پدرآدمهای ناحسابی، هزار نقطهی این عالم دارند بنی بشر را می کشند آن وقت شما بند کردهاید به حمایت از ما؟ بابا مصبتان را شکر):
عو) ما سگان علیالخصوص سگهای گوگولی مگولی درست است از غذای آمادهای که برایمان بپزند و سرشار از پروتئین و امگا سه باشد در ظرفهای گرانقیمت مخصوص برایمان بریزند، خوشمان میآید اما آخر این غذای کوفتی را به چه قیمتی به خورد ما میدهید؟
شما در زندان باشید پیتزای پپرونی با پنیر اضافه به دلتان میچسبد؟ شما اگر از صبح علیالطلوع تا عصر قبل از غروب در یک وجب جا بچرخید و فوقش از یک مبل بالا و پایین بپرید یا از ابتدای یک خانهی صد متری تا آخرش دو پا بدوید، خیلی حمایت شدهاید؟ تازه اگر پیپیتان را داخل ظرف مخصوص ادا نکنید هم که گرفتار عقوبت و ناراحتی ماماناینا میشوید.
ما اعلام میداریم که در حقوق ما نه بدوبدویی دیده شده و نه رفیقسگی، نه آزادی و نه حتی عوعویی. ما که عوعویمان را میکنیم گور پدر همسایه، ولی آخر این رسمش میشود؟
به قول شاعر که میگوید:
من نگویم که مرا از قفس آزاد کنید
قفسم برده به باغی و دلم شاد کنید…عو…عوعوعو
(این دو کلام آخرش نقیضهی خودمان بود بر متن شاعر)
ما نه همدمی داریم برای زندگی، نه گربهای که کشمکش برانگیزد، نه سگ دلبری که از او طرب خیزد (عوعوعو یعنی ما روحیهی لطیفی داریم به خدا) خودتان میروید دور دور و گردش چرا ما را زندانی میکنید؟
عوعو) شما وقتی ما را از خانه بیرون میبرید خیر سرتان، خیلی بخواهید به حقوق اجتماعی رفقا و غیررفقایتان احترام بگذارید، یک افسار به گردن ما میاندازید و هرچه ما بخواهیم اینطرف و آنطرف برویم و دو تا پاچهی تروتمیز بگیریم مانع ما میشوید.
آخر عوعوی مادرمان به کمرتان بزند، سگ است و پاچهگیریاش. اگر ما پاچه نگیریم چه کسی بگیرد؟
عوعوعو) درست است که مراقب ما هستید وهر ماه میلیونی خرج ما میکنید اما عومصبان آرایشگاه دیگر چه صیغهای است؟ این سشوآر عو برسرداغ، تن ما را میسوزاند. صدای قیچی هم روی اعصابمان است. ول کنید سرجدتان. ما چه گناهی کردهایم دست شما افتادهایم.
تازه آن لباسهای گوگولی تنگ و منگ که بزور میتپانید تنمان، که ما را شکل مونالیزای تابلوی دیوار اتاقتان میکند، هم عزای دیگری است. مگر پشم به تن ما نمیبینید که با ما چنین میکنید؟
عوعوعوعو) درست است به سلامتی ما بیشتر از سلامتی خودتان توجه دارید، اما به جان خودتان و به هفت جدتان قسم ما بلدیم چطور از خودمان محافظت کنیم. در ضمن از آن دکتر موقشنگ سبیلویتان و دم و دستگاهش هم وحشت میکنیم. لطفا یکی از این سوزنها که آقای دکترتان به ما میزند به خودتان بزنید ببینید چه طعمی دارد.
عوعوعوعوعو) ما تازگی فهمیدهایم که شما ما را اسگل کردهاید چون میخواهید مثل خارجیها باشید که این بلاها را به سرما میآورید. خوب عومردان، آنها که رسما دست از سر سگها برداشتهاند و قشنگ مثل سگ، خودشان سگ میشوند (هان و هان). درست است که آنها هم به ما اهانت میکنند ولی ما این اهانت را به جان میخریم نه حمایتهای شما که دارد ما را خفه می کند. (عوووووووو…این نهایت عصبانیت ماست. ببینید داریم دیگر مثل گرگ مینالیم) شما هم بیزحمت، پلههای پیشرفت را بالا بروید. متمدن شوید. عقب مانده نباشید و خودتان هر حیوانی میخواهید بشوید و دست از حمایت ما حیوانات بردارید.
ثبت ديدگاه