تحلیل هنر
سین مثل سلبریتی پلاستیکی

راه راه:

خواهر هنرمندم همیشه قیافه ونسان ونگوخ (بالاخره خواهرم خیلی هنرمند بود) رو می گرفت و نه با لب و لوچه آویزان ونگوک که با گردن برافراشته می گفت: «آخرش وقتی مردم می فهمید این تابلوهای من چی بودند؛وقتی بخاطرشون کلی پولدار شدید.»

این حالتهاش وقتایی که پدربزرگم نصیحتش می کرد که کاری کنه که توش پول و پله ای باشه، بیشتر عود می کرد.

راستش ما آخرش هم تابلوهاشو نفهمیدیم. سبک کوبیسیم! طبیعیت بی جان! فنجان شکسته رنگ و رو رفته کنار پرتقال گندیده فقط می تونه اونجای طبیعت شمال باشه که زباله ها تپه باستانی سیلک شمال رو ساختن!

البته خوب فهمیدیم که از هنر پولی درنمیاد. وقتی که پدرم تا گردن در قرض های خرید خونه بود مجبور بود سه شیفت کار کنه، هزینه های قلم مو با موی سمور و رنگ اکر مایل به زرد اونم مارک آلمانیش سر به فلک می کشید.

البته الان که خواهرم با مدرک لیسانس نقاشی با معدل ١٩/٧۵جعبه های مقوایی درست می کنه و می فروشه کمی نظرمان عوض شده. البته دیدن تلویزیون هم در این امر بی تاثیر نبوده.

مثلا همین دیشب. دیشب مثل هرشب که پدر کنترل تلویزیون رو مثل دسته آتاری می گیرد پی در پی و مداوم مربع و ستاره و بالا و پایین را می زند هی کانالها رو بالا و پایین می کند؛ می بینیم که چه هنرمندانی که چه پول هایی در نمیارن!و به جایی که وراث کیف هنرشان را ببرند خودشان با پولش عشق و حال می کنند.

شبکه یک، هنرنمایی با سس گوجه، شبکه دو نمایش فورت چایی با بازی هنرمند معروف و پیشکسوت، شبکه سه نوشابه خوردن زنانه ی هنرمندانه، شبکه پنج استندآپ کشک و بادمجانی.
کانال فخیم چهار هم که صدای هنرمند معروف است که از مزایای کیک فلان و بیسکوییت بهمان می گوید.
علاوه بر دیدن تلویزیون، رفت و آمدهای هر روزه در شهر هم بی تاثیر نیست.
صبح یک روز سرد پاییزی که از اتوبانها و خیابانهای شهر رد می شوی فلان ستاره بازیگری رو می بینی که تندیس بیست و چندمین جشنواره فیلم فجر که نه، شامپویی، بستنی قیفی، شیر پاستوریزه ای حداقل دوغی، چیزی دستشون گرفتند و از توی بنر بهت لبخند می زنند و میگن هنرمندیه و پولداریش!

القصه که اگه چشمهات برو باز کنی نظرت عوض میشه و مثل پدربزرگ دیگه فکر نمی کنی. دوره زمانه عوض شده. الان هنرمند که باشی باید پول پارو کنی و دوره فروختن فرش زیرپات برای ماندگاری هنر فاخر کشورت دیگه گذشته. البته پدرم هنوز نتونسته نگرشش رو تغییر بده آخه هنوز جای هزینه های بوم های صد در هفتاد خواهرم حسابی درد می کنه.

ثبت ديدگاه




عنوان