طبیبٌ فیالهمه کار
تذکرهالپزشکیان
۱۰:۰۱ ق٫ظ ۰۸-۱۱-۱۴۰۳
آن طبیب پنجهطلای شکافندهی تنها، آن باغض به وقت فقدان زنها، آن نمایندهی راهرونده، آنراهرونده با دستهای شکل دنده، آن سیاستمدار کارشناسمدار، آن حافظ نهجالبلاغه فراموشکار، آن مفسر قرآن و نهجالبلاغه به وقت سخنرانی، آن رئیسجمهور شدهی یکهویی به وقت حیرانی، آن دکتر اقتصاد وسیاست، پزشکیان -حفظاللهمنالاصلاحطلبان- در عهد خود بینظیر بود.
چون ذکر او شود مانی که او که بُود، پزشکی و یا نمایندهای؟ و یا رئیس جمهوری و یا استادی و یا چه آش شله قلمکاری؟ همهکاره بود و هیچکاره. و دلیل آن که حاجت خویش پیش کارشناس خواهد برد اما به وقت عمل کار خود کند.
و آن دلیل بُود که یادش بپرد به وقت سخنرانی و هرچه فکرت کند نتواند.
اگر تنها صفت او گویم، به زبان و عبارت راست نیاید، که در راه رفتن داشمرام بود اما به وقت هدیهگرفتن، آن هدیه پرت کند. که رفتار پزشکان است به وقت گذار از ایست پرستاری. پس خردهنگیر که پزشک بود و عادت پزشک را خردهگرفتن نیست و پزشک در هر صفت مختار بُود و آزاد، چه در بیمارستان چه در بهارستان.
به وقتی که ریاست نداشتی گلایه گردی که: «این چه وضع بُود؟ و وضع خراب بُود» و به وقت ریاست خود یابو را آب دهد.
آنچنان ظریفان یواشکی در زیر پر شال جای دهد که رفیقان نتوانند از او رای اعتماد گیرندی.
عجب دارم از آن قوم که به ایشان خیال بندند، که کار ایشان راست کند که او در هوا بود و کار خود نداند و آن به کارشناس واگذار کند به تمام.
ثبت ديدگاه