مروری بر هزینه‌های سنگین رژیم چنج
تفریحات سالم در شهریور ۵۷

حدود نیم قرن پیش، آن زمانی که مَم‌رضا پهلوی کاملا بر اساس لیاقت و وجاهت که نه، بر اساس اجبار پس از فرار پدرش بر مسند قدرت کشور نشسته بود، مردم حس کردند دیگر وقتش است کله پایش کنند.
نه اینکه فکر کنید مردم گرسنه بودند برای همین می‌گشتند بینند کجا تظاهرات است، خودشان را می‌رساندند تا کتک و باتوم بخورند. خیر! مردم می‌دانستند انقلاب کردن هزینه دارد و پایش وایستاده بودند. بالاخره مثل بعضی‌ها و طرفدارانشان نبودند که برای رژیم چنج از زیر پتو توئیت بزنند و روز تظاهرات سرجمع بیست نفر هم نیایند.
اعتراض‌های مردم تن مَم‌رضا را حسابی لرزانده بود. وی که می‌دانست اداره این وضع از عهده خودش خارج است، شریف امامی را نخست وزیر کرد تا الکی مثلا مردم فکر کنند شاهشان به فکرشان است و سیاست‌هایش را تغییر داده!
اما مردم چون به بچه‌های بالا وصل بودند، می‌دانستند از این خبرها نیست. تظاهرات در سال ۵۷ (مثل توهمات ربع پهلوی در این سال‌ها) شدت گرفت.
۱۷شهریور۵۷ که شد، مردم دیدند صبح جمعه‌ای چه تفریحی بهتر از خون جگر کردن شاهنشاه؟ لذا دست جمع رفتند میدان ژاله. فرمانده گارد شاهنشاهی که فهمید هوا پس است به سربازهایش گفت: «هرکی اومد بیرون، بزنین. هرکی کله‌شم از در خونه آورد بیرون ببینه چه خبره، بزنین. هرکی گفت چرا می‌زنین بگین ارتش چرا نداره، بزنین.»
خلاصه در آن روز ارتش خیلی‌ها را زد و خیلی‌های دیگر را که در خانواده‌ای مومن چشم به جهان گشوده بودند را نیز شهید کرد.
اما مردم میدان را ترک نکردند و مقتدرانه به نیروهای ارتشی انگشت شصت نشان دادند. البته منظورشان این بود که «هع! موفق باشین!»
شاید برایتان سوال شود این مردم بچه‌ی کجا بودند که این‌قدر شجاع بودند؟ باید خدمتتان عرض کنم بچه ایران!

ثبت ديدگاه




عنوان