حکایت ترس بالگردهای آمریکایی
حکایت لات بازی و بزرگ محل
۱۲:۳۰ ب٫ظ ۰۲-۰۶-۱۴۰۲
در روزگاران نهچندان قدیم و حتی جدید، سیارهای وجود داشت به نام زمین که در منظومه شمسی بود. توضیح بیشتری در رابطه با این منظومه نمیدهیم چون میتوانید با مراجعه به کتب دایرهالمعارف، دانستههای خود را بیش از پیش، زیاد کنید. روی این زمین زیبا، منطقه بود به نام خلیجفارس که خیلی هم دوستداشتنی بود. این منطقه دوستداشتنی، پر از ذخایر دوستداشتنیتر بود و در دویست سال گذشته، مکان درگیریهای مهم تاریخ هم بود. یک ماده بدبو هم از این منطقه استخراج میشد که به آن نفت میگویند و همینالان که ما اسم نفت را آوردیم، باید مراقب باشیم که یکوقت کسی نیاید ما را استعمار بکند! قبلاًها فقط انگلیسیها بودند که قوت غالبشان نفت بود و کنار دست ملکه (که البته الآن ریق لعنت را سر کشیدند و آروغ بعد از ریق را هم زدهاند)، همیشه یک بشکه نفت با نی پیچدار گذاشته شده بود. مدتی بعد آمریکایِ ایالاتمتحده شده، شاخوشانه کشید و در هر سوراخ سنبهای سرک کشید و خیلی هم بهانه میآورد و از همه شاکی بود. یک روز برای واریز نشدن حقوق بشر به آفریقا میرفت و حق آفریقاییها را کف دستشان میگذاشت، روز بعدش به شرق آسیا میرفت و ازیکطرف دعوا حمایت میکرد، حتی روز بعدش مجبور میشد برگردد به نزدیک خانهشان تا چند آزمایش علمی روی مردمهای دست چندم آمریکای مرکزی انجام بدهد و علم را یک تکان اساسی بدهد؛ عین همان تکانهایی که در هیروشیما داد!
روزگار بر همین منوال میگذشت که یکهو، سیم ساسات آمریکا و ارتشش را کشیدند! کلی گریه و زاری کرد که آقایان، این کشوری که سیم ساسات من را کشید، حقوق بشر را واریز نمیکند، به گوش کسی نرفت. اسم این کشور ایران بود. آمریکا مجبور شد همسایه ایران را تحریک کند تا بزند ایران را نابود کند که … زپلشک! شب بود و نتوانست سبیلهای شاخ ایران را ببیند. این آمریکایِ ایالاتمتحده شده، همیشه لاتبازی درمیآورد. مدام تهدید میکرد، مدام دماغش میسوخت، مدام پهپاد میفرستاد و مدام ردیابی میشد؛ البته یکبار هم شاهین سوخاری تحویلش دادند. تازه مرزهای ایران را هم قلقلک میداد که با چند سیلی خشک و آبدار قضیه حل شد. حتی جای آنها روی صورتش مانده، ببینید! البته اینیکی، جای آن کماندوهایی است که در خلیجفارس توقیف شدند و کروکیشان کشیده شد.
حدود یک ماهی میشود که بامبول جدیدی توسط این متحده پرحاشیه ایجاد شده و یکی نیست به او بگوید: خجالت بکش خرس نهچندان گنده! از انگلیس یاد بگیر!
خدا را شکر که یکی نیست بگوید، چون بهاندازه کافی، انگلیس در دنیا گل کاشته است. بگذریم! لاتبازی جدید آمریکا باعث شد که رسانههای دنیا از بیخبری ورشکست نشوند؛ صدالبته چند رسانه ایرانی هم که از بیخبری مجبور بودند اخبار دست چندم روزنامههای انگلیسی را ترجمه کنند، نجات داد. این آمریکای کُخ ریز، ناو و کلی دفترودستک آورد، هنگامیکه چند هلیکوپتر بلند کرد توی منطقه خلیجفارس، یک صدایی شنیده شد: «بچه بشین سر جات!»
ماستها کیسه شد و آردها الک. هلیکوپترها هم دیدند که کوچه را عوضی آمدند، زنجیرهایشان را گذاشتند توی جیبشان و با سوت بلبلی روی قایقشان نشستند. قایق نگو، ناو بگو! این هوا! اما خب بزرگی به هیکل نیست. تجربه ثابت کرده که باید به حرف بزرگتر گوش کرد. بههرحال آمریکا خیلی دور از خلیجفارس هست و توی محل خودشان هم خریدار ندارد. حال ممکن است بعضیها ذوب شده باشند در دهه هفتاد میلادی، ولی خب آن زمانه گذشت.
بهطورکلی، منطقه خلیجفارس پر از درس است. سرهنگ و درجهدارهای ارتش آمریکا برای یادگرفتن اطاعت و احترام به قوانین بینالملل به این منطقه میآیند. وقتی دستور میآید «بشین سر جات»، باید بنشیند سر جایش. اینگونه روی نفس خویش پا گذاشته و از لحاظ انسانی هم رشد میکند.
ثبت ديدگاه