اندر حکایت برق و اکسیژن
خاموش باش

آورده‌اند که در سنه ۱۴۰۳؛ حاکمی طبیب‌پیشه بر تخت دارالخلافه جلوس کرد. او در همان ابتدا تکلیف را بر همگان مشخص کرده و خواستار عافیت تن رعایا شد.

بدین‌سان او مازوت‌ریزی نیروگاه‌ها را از آن جهت که ریه رعایا در امان بمانند قطع کرد تا شعله‌ها و گرما که نه، کورسوی حیات نیروگاه‌های تولید برق خاموش شود تا اکسیژن، این اکسیر تلپ و تلوپ قلب، به طور کافی و وافی به همگان برسد‌.

 بلی! باید میان اکسیژن یا برق یکی انتخاب می‌شد که جمع کردن هر دو به گفته فلاسفه و منطقیون تناقض است؛ پس هوشمندانه همه جواب سوال مطرح نشده را دادند که بدون برق می‌شود زندگی کرد اما بدون اکسیژن خیر!

زین خاطر بسی کف دو دستان بر هم خورد از آن همه شجاعت و درایت آن طبیب، ایضا صدها باریک‌الله جاری شد از لب و لوچه هواخاران پاچه نواز.

 حاکم همین‌جا متوقف نشد و از ایده نوی کشف شده‌اش همگان را آگاه ساخت و در اولین اقدام دستور داد پرده‌ها را کنار افکنده و اولین خاموشی را در اتاق جلساتش رقم زد؛ رئیس‌الوزرا با گفتن «شما اون برق رو خاموش کن!» دشمنی خود را با برق این کالای بیخود که ظواهری از مدیرنیته است را هویدا کرد. تا مفسران بگویند او همچنان به فکر رعیت است او دوست ندارد رعیت زیر بار قبض برق آزرده‌خاطر گردد.

 پس رئیس‌الوزرا طرحی نو در انداخت و از ایده «خاموشی منظم» رونمایی کرد. او که فردی بس منظم بود از هر چه بی‌نظمی دوری می‌گزید و تاکید داشت: خاموشی فقط منظم و غیرمنظمش را برنمی‌تابید.

او که از ایده‌های صبح جمعه‌ای در هراس بود با صدای رسا ابلاغ کرد که تبعیض بین روزهای هفته وجود ندارد؛ پس نه تنها صبح جمعه بلکه هر روز صبح از شنبه تا جمعه ساعات خاموشی را با پیامک اعلام کرده و در کنارش عذرخواهی از مردم هم مزید امتنان دانست.

بگذریم؛ رئیس‌الوزرای جدید همواره بر طبل عدالتخواهی می‌کوبید و در راستای عدالت‌خواهی، عدالت‌ورزی و عدالت‌فرضی گام‌هایی اساسی برمی‌داشت از جمله آن‌که «برق برای هیچ‌کس» را بنر کرده و بر دیوارهای دارالحکومه آویزان کرده بود؛ او معتقد بود اول خودم برق ندارم بعدش بقیه.

او بعد از سنواتی مجدد یاد «بابا برقی» را زنده نگه داشت و شعار «لامپ اضافی خاموش» را بر سر زبان‌ها انداخت، در حیاط دارالحکومه فریاد برآورد: «یا لامپ‌های اضافی را خاموش کنید یا خودمان لامپ‌های غیراضافی را هم خاموش می‌کنیم. به هر تقدیر توزیع عدالت سرلوحه کار است و توزیع خاموشی من و تو ندارد.»

هنوز رئیس‌الوزرا از مازوت‌ریزی رها نشده بود که خبر آمد سوخت مایع و گازوئیل هم کم شده! پس کرکره برخی نیروگاه‌های دیگر هم پایین کشیده می‌شود؛ حکیم در فکر همی فرو رفت و گفت: پایبندی به سنت‌ها از دغدغه‌های اصلی دارالحکومه است؛ عجالتا شمع و کرسی را به بیوتتان بیفزایید تا ببینیم گازوئیل هم برای ریه‌های رعایا ضرر دارد یا خیر.

فرمان دوم هم خاموش باش بود و رئیس‌الوزرا دستور داد باد و آب و آفتاب را به خدمت حاکم درآورید تا از شر دودزاها خلاص شویم.

ثبت ديدگاه