مکالمات توهمزا در بین شهر
خط انقلاب تا آزادی و بالعکس؛ تاکسی
۱۲:۳۵ ب٫ظ ۱۲-۱۱-۱۴۰۲
+ مسقیم؟
– کجا میری؟
+ مستقیم دیگه؟
– بپر بالا، حالا که نشستی، کجا میخوای بری؟
+ داداش گرفتی ما رو؟ مستقیم دیگه؟ هرجا گفتم هم پیادهام میکنی.
– برای کرایه میپرسم پسر خوب.
+ مگه فرقی هم میکنه؟ تا میدون آزادی میرم، کرایه تا اونجا چقدر هست؟
– نه، کل مسیر یکی هست کرایهاش. هیچ میدونستی اسم قدیم میدون آزادی چی بوده؟
+ هرچی بوده! حالا دیگه الان آزادیه.
– همین میدون آزادی زمان شاه ساخته شد. اینقدر پیشرفته بود که مهندسای آلمانی انگشت به دهن موندن. خودم شنیدم که میدون بزرگ ایالت باواریا رو از اینجا کپی کردن.
+ ایالت کجا؟ بیخیال جناب، ما رو دست ننداز. جای پدر من هستی!
– ایالت باواریا توی آلمانه، بایرنمونیخ برای همون ایالته. هیتلر از میدون آزادی خوشش اومده بود، دستور داد توی آلمان هم یکی بسازن.
+ هیتلر که برای جنگ جهانی دومه! یعنی زمان بابای محمدرضا شاه. احتمالا روحش دستور ساخت رو داده بود، نه؟
– آها، گفتی بابای محمدرضا شاه. میدونستی باباش همین دانشگاه پیام نورها رو ساخت و بعد انقلاب به اسم خودشون زدن؟ هیچ میدونستی؟ من خودم مدرک شیلاتم رو از واحد گُزقلعهاش گرفتم.
+ آقا گرفتی ما رو؟ همینجا پیاده میشم. کرایه هم با بارکد پرداخت کردم. بزن کنار آقا!
– گفتی بارکد؛ میدونستی ایده بارکد و بارکدخوان از کی بود؟
+ آقا بزن کنار دیگه اِ!
– دقیقا درست گفتی، برای شهبانو فرح بوده. مراقب موتوریها باش.
+ مستقیم؟
– کجا میری؟
+ میدون انقلاب.
– بپر بالا. به قیافهات میخوره دانشجو باشی. هیچ میدونستی اسم قدیم میدون انقلاب چی بوده؟ هیچ میدونستی اسم قبلی بلوار کشاورز چی بوده؟
+ حالا هر چی که بوده، الان دیگه نیست.
– نه، این حکومت بیخودی اسم خیابونها رو عوض میکنه. میخواد مردم قاطی کنن و به کارشون نرسن!
+ چهل پنجاه سالی هست عوض شدن. الان دیگه کسی اسم قدیمشون رو نمیدونه و مهم هم نیست زیاد.
– فکر کردی مهم نیست. دو هفته دیگه بیست و دو بهمنه و میان به شاه بد و بیراه میگن. باید دونست و آگاه شد.
+ همچین بیراه هم نمیگن. راستی چقدر باید کرایه بدم؟
– گفتی کرایه، میدونستی این کرایهها دیگه جوابگو نیست؟ کلی دنده بده و گاز و ترمز کن، آخرش یکی مثل شما گیرمون میاد.
+ ولش کن، با برنامه مخصوصش پرداخت کردم.
– هیچ میدونستی ایده اولیه اینترنت از کی بوده؟ میگن شاه ده درصد گوگل و آمازون رو خریده بود. فکرش رو بکن، ده درصد جنگلای آمازون!
+ بیخیال آقا، شما دیگه این حرف ها رو نزن. این آمازون که اون آمازون نیست. بعد اون موقع که اینترنت نبوده که بخواد گوگل و از این جور سایتها باشه!
– بهمون دروغ گفتن. من خودم عضو تیم ذخیرههای نوجوانان شاهین بودم. سوباسا هم اون موقع بود. کاپیتان تیم اصلی بود. آره آقا. خونش بالای میدون آزادی بود، چند بار براش غذا بردم خودم.
+ اون کارتون بود مرد! نکنه منظورت از بالای میدون آزادی، حلبیآباده؟
– اسمش حلبیآباد بود، خونههاش ویلایی بود. مستشارای آمریکایی اونجا مینشستن. نزدیک مهرآباد بوده دیگه!
+ ایستگاه کردی ما رو؟ حلبیآباد رو تا حالا سرچ کردی؟ اصلا این هیچی، شما چند سالت هست؟ به سنتون نمیخوره اینقدر پیر باشید.
– پیر چیه میگی برای خودت؟ فقط پنجاه سالمه و چکاپ سلامتیم هم تازه دادم. سالم و قوی! عین مرحوم تختی. گفتم تختی، میدونستی تختی خونش کجا بوده؟
+ ول کن آقا، ول کن. همین بغل بزنید کنار.
– راستی میدونستی اسم قبلی میدون آزادی چی بود؟
– مستقیم، مستقیم دو نفر.
+ برای دو نفر کرایه… اوه اوه، دوباره این یارو. ولش کن، پیاده بریم بهتره!
– اِ، شما دو نفر، هیچ میدونستید زمان شاه فضانورد داشتیم؟
+ آره، میدونیم، رئیسش هم اشرف پهلوی بوده، فقط این فضانوردی سوختش هروئین بوده، اون فضانوردی سوختش جامده.
ثبت ديدگاه