بیا این‌ور بازار
خیلی KHARی

 

استاد دکتر شکور پول‌دوستانی در دفتر خود نشسته است و مشغول بازی آنلاین که فردی وارد می‌شود.

– سلام استاد.

– سلام، شادی و نشاط بر شما باد. بفرمایید.

– منو به‌جا آوردید؟ سعیدی‌ام.

– همونی که سیگنال بت لیگ کونکاکاف میده و همه‌ش رو برده؟

– نه استاد.

– همون سعیدی‌ای که ویلا و باغ و ماشین اجاره می‌کنه واسه عکس گرفتن و گذاشتن تو پیج‌موپ؟

– نه استاد. من‌م یه خَرَم.

– چی؟

– پکیج KHAR شما رو تهیه کردم دیگه. الان دیگه خر خرم.

– هزینه پکیج رو واریز کردید؟

– بله، کامل و همه ترم‌هاش رو همون اول.

– عه‌! آره… سعیدی… تویی…

– خواستم بگم که واقعا زندگی منو متحول کردید. من قبلاً عین یه گاو بودم، اما الان واقعا خرم.

– خر نه، خار! KHAR‌! می‌دونی دیگه کِی یعنی کار. اِچ همیشگی. اِی یعنی آدم‌ها. آر یعنی روزگار. کار همیشگی آدم‌های روزگار! من و گروه تحقیقاتی بین‌المللی دکتر پروفسور شکور پول‌دوستانی خوشحالیم که تو توی ۲۳ درصد خاص جامعه‌ای و سوای اون ۸۷ درصدی.

– خب این که بیشتر از ۱۰۰ درصد شد.

– کاملا درسته. چون تو الان بیشتر از ۱۰۰ درصدی‌.

– آهان، بله. با برنامه، باکلاس، باشعور، با پدرمادر، پولساز، سنگ‌ساز، کم‌کار، پر آب، بی‌خستگی، نفرولوژی فول…

– چی؟

– استاد، خودتون گفتید برای تغییر لازمه که از خودت بگذری. خب منم یه کلیه‌م رو فروختم تا پکیج خر شما رو بخرم.

– آخه…

– الانم‌ اومدم تشکر کنم که خیلی خوب بوده. بسیار بسیار از کائنات ممنونم بابت جذب شما. نمی‌دونم شما پاداش کدوم کار بیرون‌روی کلیه‌م هستید.

– دیگه همینه. گفتیم ما توی دوره. حتما نفس عمیق بکش، تجسم خلاق کن و خلاقانه کار کن. کائنات دو دستی در خدمت‌ته. دوره جدیدمون هم تا فردا صبح آماده می‌شه. اونم بگیر. یه کلیه دیگه که مونده برات.

– چشم استاد. وقت گهربارتون رو نمی‌گیرم. بدرود.

– بدرود جانم.

ثبت ديدگاه