اندر احوالات آمریکا در طبس
دلتای شن ندیده
۲:۱۳ ب٫ظ ۰۷-۰۲-۱۴۰۲
رای گفت برهمن را: حکایت کن حدیث آن جماعت دلتافورس را که برای نجات ۵۳ تن از جاسوسان خود به سوی طبس روانه و آنجا شتک شدند. شنودم مثَل آن نیروهای ویژه آمریکایی را که مفزع و مهرب از همه جوانب، ایشان را گرفت، تا آنجا که هشت نفر ایشان ریق رحمت را کوفت کرده و الباقی ایشان نیز مهاربت را بر مجانبت رجحان دادند.
برهمن گفت: من نیز همانند خودت شنودم که در پنجمین روز از اردیبهشت ۱۳۵۹، بخشی از ارتش خیلی خفن آمریکا وارد صحرای طبس شده و همانجا بشدند. کسانی که خویش را چریکهایی خفن پنداشته و خرس و پلنگ را هماورد بودند، لیک شنهای ریز طبس آچمزشان کرد. افتضاح این واقعه چنان بود که برای دور دوم ریاست جمهوری کارتر، هیچ کلیدی به فریادش نرسید و رای از مردم نتوان گرفت. آوردهاند که پس از انقلاب دوم که همان تسخیر سفارت آمریکا بود، دانشجویان خط امام، کارمندان حاضر در سفارتخانه را به اسیری بردند و سران آن کشور که دیدند جلوی در و همسایه بد است کارمندانش اسیر باشند، در تکاپوی آزادی ایشان درآمدند. مضافاً قصد گندهتر از دهان کردند که پس از ادراک مقصود، انقلاب ایران را نیز به مشقت اندازند. ظنشان به رندی خویش بسیار بود و از نقطهای رادارگریز قصد ورود داشتند و چنین کردند. لیک شنهای بیابان دمارشان را درآوردند و چون آن زمان ضربه ملایم مغزی مد نبود، دماغشان به خاک مالیده شد و هر چه از طیارگان داشتند طعمه حریق گشت. الباقی چریکهای شنی نیز اوضاع را خیط ارزیابی نموده و چون چندی بگذشت، دیدند نمیشود که نمیشود. با دستانی طویلتر از پاهایشان، راه مراجعت در پیش گرفته و خفتبار وارد دیار خود بشدند. چونان عقابی وارد طبس گشته و خواستند اسرای خویش خرکش کرده و اسرای ایرانی نیز با خود ببرند. لیک، شنهای بیابان، جان و توشه ایشان را ستاند و همچون مگسی ایشان را کیش کرد.
رای گفت: حقشان بود. این دشمنان پدرسوخته را چنین سرانجامی میبایست.
برهمن با تایید رای گفت: شنهای بیابان چونان سربازان خداوند، تیغ بلا را به سمت ایشان فرستاده و دهانشان را آسفالت نمودند.
ثبت ديدگاه