نگاهی به کتاب «در شهر مادری رستم» به قلم سمیرا قرهداغی
روزگار مادر رستم با قلم طنز دختر آرش
۱۰:۰۲ ق٫ظ ۱۶-۰۳-۱۴۰۴
کتاب «در شهر مادری رستم»، سفرنامهی نویسنده طناز، سمیرا قرهداغی در سفر وی به کشور دوست و همسایه افغانستان است. قرهداغی در سال ۹۸ پیش از عزیمت به افغانستان سالها در کسوت مددکار اجتماعی با افغانستانیهای مقیم ایران یا مسافران افغانستانی حشر و نشر داشته است. به همین سبب با کولهباری از آگاهی در مورد شرایط زندگی افغانستانیها، وضعیت فرهنگی اجتماعی مردم افغانستان، گلایهها و دردهای افغانستانیها از ایرانیها، بغضها و حرفهای در گلو مانده هزارهها و تاجیکها و پشتونها راهی افغانستان شده است. حالا اینکه چرا یک خانم بدون همراهی مردی از مردان خانواده در تعطیلات نوروز بهجای آنتالیا و کیش و قبرس و حتی نجف و کربلا راهی افغانستان شده است، سوالیست که با خواندن کتاب به آن میرسید.
این کتاب از دو نظر قابل تقدیر است یک آنکه نویسنده کتاب یک طنزپرداز است، همین باعث میشود تمام آنچه را که از زیباییها و مهربانیها و انسانیتها و خیانتها و مکرها و حیلههای غربیها و تلخیها و ناامنیها و تبعیضها میبیند در لفافهای از طنز بپیچد و در طبق اخلاص به خواننده تقدیم کند.
دوم آنکه نویسنده یک خانم است، آن هم یک خانم که پیشتر به عنوان یک مددکار با دغدغه، اعتماد خانوادههای افغانستانی را به خود جلب کرده و حالا در سفر افغانستان مهمان همان خانوادهها و قوم و خویشهایشان میشود و پر واضح است نگاه او به افغانستان و افغانستانی میتواند بسیار متفاوتتر از نویسندههای قبلی باشد چرا که بی هیچ دردسری به اندرونی خانههای آنها وارد میشود و با بانوان و دختران همسایهی شرقی به گپ و گفت صمیمانه میپردازد و حرفها و سخنان مگوی و بغضهای مادرانه و دلهرههای خواهرانهی مهاجرت و جنگ داخلی و خارجی را که پیش ازین کمتر شنیده شده به هنر طنز خود میسپارد تا در قالب کلمات راهی کتاب شوند.
از دیگر ویژگیهای جالب کتاب این است که نویسنده با صراحت کلامی که مخصوص طنزپردازان است و بدون لکنت زبان به هرکه بخواهد و لازم بداند تشر میزند و به باد انتقاد میگیرد، چه آن شخص از مقامات ایران باشد یا افغانستان یا سنتی از سنتهای خانه ویران کن ایرانیان باشد یا از سنتهای کمرشکن افغانستانیها یا دوستی باشد از همسفرانش یا دشمنی باشد از دشمنان مسلمانان!
در قسمتی از کتاب میخوانیم:
«هر بار هر کدام از میزبانها گفت: «راحت باشید. خانه خودتان است»، گفتم: «والا اگر در خانهی خودمان از این خبرها باشد!» اما بالاخره بعد از سه روز، باید خانهی بزرگی را که یک طبقهاش به صورت کامل در اختیارمان بود، بگذاریم و برویم. خیلی جدی اصرار دارند که «تازه قرار بود برویم دِهمان. خانهی عمه هنوز نرفتهایم. خانه دختر فلانی و پسر فلانی هم مانده» ولی محض احتیاط دو نفر را هم فرستادهاند برایمان ماشین مطمئن پیدا کنند تا مرز.»
نام این کتاب داستان ازدواج زال ایرانی با رودابه افغانستانی را یادآوری میکند که حاصل ازدواجشان پهلوان تاریخی، رستم دستان است.
کتاب «در شهر مادری رستم» از اولین کتابهای انتشارات تازه تأسیس میخ است، انتشاراتی که در زمینه تخصصی طنز به فعالیت میپردازد و میتوان گفت با این کتاب میخ اول را محکم زده است. این کتاب برای اولین بار در قطع رقعی به شمارگان ۱۰۰۰ نسخه در زمستان ۱۴۰۳ با قیمت ۱۲۰۰۰۰ تومان راهی بازار شده است.
جهت عدم تشویش ذهن خوانندگانی که متوجه نشدند در تیتر این نوشته مادر رستم اشاره به زنان پر درد افغانی دارد و دختر آرش به نویسنده ایرانی یعنی خانم قرهداغی اشاره میکند که امیدواریم نام پدرشان را آرش بگذارند تا تیتر ما خراب نشود!
ثبت ديدگاه