سفرنامه نادرخسرو
سفر به سرزمین آبکش زنگ زده| روایت دوم: در راه موزه‌ی ممات وحش

پس از رسیدن به فرودگاه «گون بریون» و فیت و قلقله بازی‌های مربوط به تحویل اسباب و وسایل مسافران، نقلیه‌ای تیار کرده و عازم سکونت‌گاه محل اقامت شدیم و رخت سفر از تن گشوده و خستگی سفر با طیاره از تن به در کردیم. البته مقصودمان از این‌که شب را به گشت و گذار در شهر نپرداختیم و بی‌وقفه عازم مهمان‌خانه شدیم بیشتر این بود که اذان صبح برخواسته و فریضه صبح را به جماعت در مسجد الاقصی به جای بیاوریم.

علی ایحال صبح علی‌الطلوع که هیچ، تقریباً نزدیک ظهر بود که از خواب برخواستیم و مشاهده کردیم که فریضه صبح که قضا گشته هیچ، چاشت صبح‌گاهی مهمان سرا نیز تمام شده و تا وقت چاشت ظهر باید سماق بمکیم. بسی انگشت حسرت گزیده و آه از نهاد برآوردیم. حال این حسرت عمیق از بهر قضا شدن نماز بود یا نرسیدن به چاشت صبح‌گاهی سری از اسرار مگوست که با خود به گور خواهیم برد.

مع هذا پس از کمی گردش در محیط مهمان‌سرا با خبر گشتیم که بعد از فریضه ظهر و صرف طعام، مهمان‌سرا برای میهمانان برنامه بازدید از موزه ممات وحش تدارک دیده که آثار باقی‌مانده از رژیم سفاک و اشغال‌گر می‌باشد. از این روی که میهمانان با جنایات آن جنایت‌کاران آشنا شده و مدیریت مهمان‌سرا نیز از این راه دوزار ده شاهی به هزینه اقامت اضافه نماید.
پس فریضه ظهر را به صورت فرادی در اتاق مهمان‌سرا و در صد متری مسجد الاقصی اقامه کردیم. حال شاید این سؤال برایتان پیش بیاید که که مرد ناحسابی، در کنار مسجدالاقصی اقامت گزیده‌ای و نماز به فرادی می‌خوانی؟ حق بدهید که در آن هرم گرما که آتش از زمین زبانه می‌کشید رفتن به مسجدالاقصی جهت اقامه فریضه به جماعت کار این سفرنامه نویس پیزوری و یک لاقبا نبوده و این امر فقط از اولیاء الله و بندگان مقرب درگاه احدیت بر می‌آید که خداوند ان شاء الله این حقیر سراپا تقصیر را به چنین مقام و مرتبتی برساند. سپس طعام میل نموده و پس از صرف طعام مسئول منصب تفریح و تفرج مهمان سرا اعلام کرد که چون تا موزه ممات وحش راه زیادی نیست و پیاده نیز می‌توان به آنجا مراجعه نمود، اتومبیل کرایه نکرده و قدم زنان و دست در دست هم به موزه مراجعه می‌نماییم. بگذریم از لیچارهایی که مسافران در عیان و نهان نثار مسئول تفریح و تفرج مهمان سرا نمودند بابت این برنامه‌ریزی صد من یک غاز.
مخلص کلام این‌که همگی باهم به سمت موزه روانه شدیم.
در راه موزه نیز چند دکان و کافه دیدیم که در زمان حکومت رژیم منحوس اشغال‌گر محل می‌گساری و رقص و طرب و پایکوبی بودند که اکنون نیز با همان کاربری به فعالیت خود ادامه می‌داند. حال اگر فکر می‌کنید که اگر این دکان و کافه‌‌ها پس از شکست و بیرون راندن رژیم غاصب اسرائیل به مراکز فرهنگی و فروش محصولات متعلق به حماس و جهاد اسلامی تبدیل شده است سخت در اشتباه هستید. بنده هم از آن سفرنامه نویس‌های خالی‌بند و دغل‌باز نیستم و حقایق را بیان می‌کنم. بالاخره که خدا ان شاء الله همه‌شان رافلسطین کشوری است که از هر قوم و نژادی و دین و مسلکی در آن وجود دارد هدایت کند. فقط مدیریت‌شان عوض شده است.
بالاخره پس از چند دقیقه پیاده روی به موزه ممات وحش رسیدیم و پس از تهیه بلیط وارد شدیم.

ادامه دارد …

 


قسمت قبلی را از اینجا بخوانید:

ثبت ديدگاه