شکایتنامه رژیم صهیونسیتی به دادگاه بینالمللی لاهه
سوسکهای پرنده
۱۰:۰۴ ق٫ظ ۲۵-۰۱-۱۴۰۴
از نتانیاهو
به قاضی دادگاه لاهه
شلوم علیکم
مدتی است که شما در دادگاه لاهه، حکم جلب ما را صادر کردهاید. اول باید عرض کنیم که قضاوت کار خداست پس آنچه باید بسته شود، با احترام، دهان شماست. دوم، حالا ما در غزه بمب فسفری نریزیم، بیمارستان نزنیم، ۴۲,۳۴۴ آدم نکشیم، مشکلات جهان حل میشود؟ شما اگر خیلی دلسوز بشریت هستید، بروید حکم جلب اختلاسگران را صادر کنید. سوم، تا قضیه ترور «سید حسن نصرالله» بهانه جدیدی برای محکوم کردن ما، نشده، دلایل خودمان را به این شرح بیان میکنیم.
همانطور که مستحضر هستید، در روز یکشنبه ۲۵ فوریه، «سید حسن نصرالله» تشییع شد.
او فردی بود که یک عمر دربه درمان کرده بود. در این راه کلی پول تاکسی، موتور و پوشک و همچنین فست فود دادیم. این سالها آنقدر رفت و آمد جادوگر در دفترم زیاد است که سر شوخی اجنهاش با من باز شده. خودمانیم، بعضی شوخیهایشان خیلی دردناک است. از حق نگذریم زحمت کشیدند. کلی جاسوس پیدا کردند. این جاسوسها از ایران پول گرفته بودند تا خبرچینی ما را بکنند. اوضاع طوری بود که تا مدتها فکر میکردم خودم هم جاسوس هستم. دیگر بماند که چقدر این سالها پول چایی و تافت مو و روغن زیتون اعلای سیبیل دادیم. بالاخره محل احتمالی «سید حسن» پیدا شد. با استفاده از ۱۲ جنگنده اف ۱۵ و اف ۳۵ و با ۸۰ بمب سنگرشکن ۲۰۰۰ پوندی، آن منطقه را بمباران کردیم.
بزرگوار ملتفتید که آنچه صرف تولید این بمبها شده، پول بوده نه میان وعده خرس. از تولید مواد اولیه گرفته تا هزینه حمل و نقلشان از آمریکا به اسرائیل و شیرینی بچهها که بارها را پیاده میکردند، همه را فاکتور کردهایم و اسنادش موجود است. اما خیالی نیست، ما بزرگی میکنیم و همه اینها را میبخشیم؛ هرچه نباشد، ما دارای ارتشی اخلاق مدار هستیم.
در راستای همین اخلاق مداری هم، روز یکشنبه تصمیم گرفتیم، هواپیماهای جنگیمان را ببریم بر فراز آسمان لبنان تا سایهای بشوند بر سر تشییع کنندگان که اگر یکهو وسط زمستان، خدایی نکرده آفتاب درآمد، مردم غیر نظامی اذیت نشوند.
استارت اول را که زدیم فهمیدم جنگندهها سوخت ندارند.
تصمیم گرفتیم بنزین بخریم. اینجا بنزین خیلی گران شده. چون پول کافی نداشتیم؛ گدایی ترامپ را کردیم. با منت مقداری پول به کارتمان زد.
من و «یسرائیل کاتس»، از کله سحر، عَنر عَنر با دبه رفتهایم پمپ بنزین. اجبارا خدا شِکِل، چند لیتر خریدیم. چون کم بود، آب قاطیش کردیم و در باک جنگندهها ریختیم. با «یسرائیل» و چند سرباز، هواپیماها را هل دادیم تا روشن شدند و پرواز کردند. طبق گزارشات واصله، وقتی جنگندهها بالای سر مردم میرسند، مردم حاضر در آنجا، یک صدا مرگ ما را میخواهند. یک نفر هم آن وسط، کفش ورزشیاش را در میآورد و زیرش را به سمت جنگندهها میگیرد. واقعا این رفتار شایستهیِ؟
آقای قاضی، به شرافت خودم و «یسرائیل» قسم، خلبانی که آن روز از پنجره جنگنده، این صحنه را دیده، الان ۴ روز است که خودش را توی دستشویی حبس کرده است. یک گوشه نشسته و میگوید: «من سوسکم».
خودش به درک. بعد از طوفان الاقصی، گلاب به رویتان، چاههای دستشویی ارتش، زود به زود پر میشود. الان از ۲۰تا دستشویی پایگاه، ۳تایش بیشتر فعال نیست که یکیاش را هم این خلبان اشغال کرده. خلاصه اگر در بین کپی پیست کردن حکم جلبما، از حال ما بپرسی، می گوئیم ملالی نیست جز اینکه اینجا بلا نسبت بلا نسبت بوی بد میاد. با استناد به ادلهی بالا، قضاوت صحیح آن است که شما سریعا ضمن محکومیت حماس، حزبالله و ایران حکم جلب آنها را صادر و حکم جلب ما را لغو کنید. همسرم «سارا» هوس سفر به ایتالیا و کانادا و هلند کرده، خودت که زن داری، میدانی اگر نبرمش، روزگارم سیاه است و حتما میدانید که سیاهی روزگار، مُسری است.
باقی بقایمان، جانت فدایمان.
امضا
بنیامین نتانیاهو
ثبت ديدگاه