سیب و گلابی های ترکمانچای!

متاسفانه بعضی ها فکر می کنند در دنیا منطق قدرت حاکم است و هرکس زورش زیاد باشد حرفش را به کرسی می نشاند و از مذاکره و قانون و اینها خبری نیست. در حالی که ما در تاریخ اثبات کرده ایم که می شود با گفتگو و من بمیرم تو بمیری ابرقدرتها را به پذیرش حقوق مان وادار کنیم. نمونه اش همین قرارداد ترکمانچای خودمان! به بعضی بندهای این معاهده توجه بفرمایید:

حق حضور در دریای خزر:
ماجرا این بود که روس ها می خواستند با ترغیب نظامیان ایران به شنا در دریای خزر، کاری کنند که آنها غرق شده و ایران در جنگ شکست بخورد. اما تیم مذاکره کننده ایران با مذاکره دیپلماتیک در برابر این زیاده‌خواهی اعلام کردند محال ممکن است حتی یک کشتی نظامی ایران نوک لنگرش را هم به دریای خزر بزند!

حق کاپیتولاسیون:
تزار نامرد کلی سرباز و تاجر و دیپلمات و… روسی را به ایران فرستاده بود و انتظار داشت اینها در ایران هر غلطی بکنند، وقت دادگاه‌ها و قضات شریف ما برای رسیدگی گرفته شود. اما تیزبینی مسئولان وقت باعث شد این وظیفه -به زبان خوش- به خودشان محول شود.

حمایت روسیه از ولیعهدی عباس میرزا:
نمود اقتدار یعنی همین. ما گفتیم عباس میرزا که پسر شاه است باید ولیعهد شاه باشد آنها هم گفتند باشه! (یه لحظه فکر کن نمی گفتن باشه! اون وقت به عظمت کار پی می بردی.)

ده کرور تومان غرامت جنگی:
ده کرور می کند به عبارتی پنج میلیون تومان که الان اصلا پولی حساب نمی شود. شما ماهی ۵ میلیون حقوق بگیرید رسما زیر خط فقر تشریف دارید و باید قید سیب و گلابی های بعد از ترکمانچای … ببخشید … میوه شب عید را بزنید.

گرجستان و آذربایجان:
بعد از اینهمه امتیازاتی که توانستیم با مذاکره از دشمن بگیریم، یک سری تنبیهات خاص هم لازم بود تا حساب کار، درست و درمان دستشان بیاید. لذا ده پانزده تا ایالت شمال غربی کشور را که روی کول نقشه ایران سنگینی می کرد برای مدت صد سال دادیم دستشان که بفهمند مملکت داری یعنی چی.
تازه همه اینها به کنار، یادم رفت بگویم که در همان مقدمه قرارداد، فتحلیشاه قاجار را به جای اینکه «فَتَل» صدا بزنند «اعلیحضرت کیوان رفعت، خورشید رایت، خسرو نامدار، پادشاه اعظم با اقتدار ممالک ایران» نامیدند! (اشک تو چشمم جمع شد خداییش!)
همین

ثبت ديدگاه




عنوان