نقیضه‌جات
صلح نوبل مفتکی

عرض و مال از در میخانه نشاید اندوخت
ولی از جانب یک بانک، بسی زشت تر است!
البرز بهرامی و حافظ

من ملک بودم و فردوس برین جایم بود
آمدم روی زمین خودروی بیخود بخرم؟!
حافظ و جواد قره محمدی

اگر در دیده ی مجنون نشینی
بگوید آخ چشمم، وای چشمم
وحشی بافقی و علی یگانه

تو مپندار که من شعر به خود می‌گویم
روز حافظ بُوَد امروز به شوق آمده‌ام
مولانا و علی یگانه

در رفتن جان از بدن گویند هر نوعی سخن
با قیمت ماشین، کنون دیدم که جانم می‌رود
سعدی و مرضیه قاسمعلی

صبا به تهنیت پیر می فروش آمد
که جام باده بکن پر که روز حافظ شد
سیدمحمدصفایی و حافظ

گوئیا باور نمی دارند روز داوری
که به ماچادو نوبل دادند با ناداوری
صبوریان و حافظ

گفتم بگریم تا ابل چون خر فرومانده به گل
چون مفتکی صلح نوبل از توی دستم می پرد
صبوریان و سعدی

ثبت ديدگاه




عنوان