نقیضهجات
صلح نوبل مفتکی
۱۰:۰۸ ق٫ظ ۲۴-۰۷-۱۴۰۴
عرض و مال از در میخانه نشاید اندوخت
ولی از جانب یک بانک، بسی زشت تر است!
البرز بهرامی و حافظ
من ملک بودم و فردوس برین جایم بود
آمدم روی زمین خودروی بیخود بخرم؟!
حافظ و جواد قره محمدی
اگر در دیده ی مجنون نشینی
بگوید آخ چشمم، وای چشمم
وحشی بافقی و علی یگانه
تو مپندار که من شعر به خود میگویم
روز حافظ بُوَد امروز به شوق آمدهام
مولانا و علی یگانه
در رفتن جان از بدن گویند هر نوعی سخن
با قیمت ماشین، کنون دیدم که جانم میرود
سعدی و مرضیه قاسمعلی
صبا به تهنیت پیر می فروش آمد
که جام باده بکن پر که روز حافظ شد
سیدمحمدصفایی و حافظ
گوئیا باور نمی دارند روز داوری
که به ماچادو نوبل دادند با ناداوری
صبوریان و حافظ
گفتم بگریم تا ابل چون خر فرومانده به گل
چون مفتکی صلح نوبل از توی دستم می پرد
صبوریان و سعدی
ثبت ديدگاه