طنز روز
تجمع بیش از دو نفر آزاد

ما: سلام میشه در ابتدا از کرونای دلتا و سرعت سرایتش بفرمایید.

مسئول: بله متاسفانه هنوز وارد بدن نشده، عرقش خشک نشده، همه‌ی اعضای خانواده رو مبتلا می‌کنه.

ما: چه تمهیداتی انجام شده برای کم کردن سرعتش؟

مسئول: سرعت‌گیر گذاشتیم، آسفالتاهم که چاله چوله زیاد داره. دیگه چیکار باید بکنیم؟

ما: جناب سرعت سرایت ویروس رو میگم.

مسئول: آهان، خب تجمع بیش از دو نفر رو ممنوع کردیم یه سری تعطیلی‌ها هم در نظر داریم.

ما: آیا با توجه به این شرایط، بازگشایی مدارس و دانشگاه‌ها کار درستیه؟

مسئول: طبق آمارهای جهانی و گفته‌ی سازمان بهداشت جهانی جون، که الهی قربونش برم، مدرسه نرفتن سلامت روحی روانی دانش‌آموزا رو  به خطر می‌ندازه.

ما: یعنی خطرش از گرفتن کرونا و انتقالش به خانواده‌هاشون بیشتره؟

مسئول: بله، شما پدر مادر نداشته باشی بهتره یا سلامت روان؟ شما خودت کرونا بگیری بمیری بهتره یا روانی بشی؟

ما: حالا دور از جون من، ولی آخه شما گفتین تجمع بیش از دو نفر ممنوعه!

مسئول: این فنقلا سر جمع، رو هم رفته یک نفر به زور می‌شن. بعدشم می‌گیم دو نفر دو نفر داخل مدرسه بشن.

ما: وا، جناب بلاخره تو کلاس که بیشتر از دو نفر هستن.

مسئول: خب باشن. شما با پول بیشتر مشکل داری؟

ما: بله؟

مسئول: می‌گم شما با این‌که آدمای بیشتری باسواد بشن مشکل داری؟

ما: آخه خودتون گفتین تجمع بیش از دو نفر ممنوعه؟ مثل قضیه‌ی عید و مسافرت و شروع پیک جدید نشه؟

مسئول: کدوم دو نفر؟ مگه عید شد؟ کی؟ کجا؟ با کی کار داری شما؟

ما: ای آقا. خودتون گفتین الان به خاطر سرعت بالای ویروس دلتا تجمع بیش از دو نفر ممنوعه.

مسئول: ویروس دلتا چیه؟

ما: همین جدیدِ دیگه؟

مسئول دودستی در سرش می‌کوبد: وای خاک به سرم! مگه اومده؟ کی اومد؟ چرا به ما نگفت.

ما: اصن ذوق خدمت داغون‌تون کرده. اخوی همین اول مصاحبه بهش اشاره کردی.

مسئول گوشی‌اش را چک می‌کند و خبرها را تند تند رد می‌کند: ببین عزیزم، منکه تو خبرا چیزی از ویروس دلتا نمی‌بینم.

ما: وا! حتما بازگشایی مدارسم ما گفتیم؟

مسئول زیر لب می‌گوید: بازگشایی مدارس چیه؟

ما: حتما تصمیمات مربوط به عید که گفتین مسافرت آزاده هم ما گرفتیم. اون چی؟ اونم یادتون نیست؟

مسئول حرکاتی شبیه به گوینده‌ی اخبار ناشنوایان انجام می‌دهد و روی کاغذ می‌نویسد: من مادرزادی از نعمت تکلم محروم هستم.

ما در حالی که چشم‌مان چهارتا شده: استاد، صداتون ضبط شده‌ها!

مسئول باز هم حرکاتی انجام داده و به پشت صحنه اشاره می‌کند.

چند مسئول دیگر وارد می‌شوند.

مسئول اول از کمربند مرا گرفته و در هوا می‌چرخاند.

مسئول دوم با آپ دولیو چاگی و چاگی‌های دیگر مرا به سمت مسئول سوم هدایت می‌کند تا دیگر قصد تشویش اذهان عمومی را نداشته باشم.

مسئول سوم نیز که داشت به دست‌هایش گچ می‌مالید با دیدن عکاس خودش را جمع می‌کند: فکر کنم توجیه شد دیگه دوستان.

خدا پدر مسئول چهارم را بیامرزد که با اعلام این‌که زیادتر از دو نفر جلوی دوربین جمع شده‌ایم مصاحبه را تمام کرد.

ثبت ديدگاه




عنوان