نقدی بر فیلم فروشنده
عماد چگونه گاو شد؟!
۸:۴۹ ب٫ظ ۲۹-۰۶-۱۳۹۵
نام فیلم: فروشنده
کارگردان: اصغر فرهادی، داریوش مهرجویی
مشاور مذهبی: مهرداد ناموس پرست
پشتیبانی مالی: شیخه آل ثانی + آل خامس و خانواده الرجبی از دوحه
موسیقی: این مسخره بازیا چیه دیگه؟!
بازیگران: ترانه علیدوستی، شهاب حسینی، گاو، پیرمرد مظلوم با قلب داغون
رعنا و عماد دو زوج هنری هستند که در تئاتر فعالیت میکنند و زندگی خیلی خوبی دارند. فضای داغون کشور باعث شده است که وقتی عماد در تاکسی مینشیند، خانم بغل دستیش فکر میکند که عماد قصد دارد خودش را به او بچسباند اما آن خانم اشتباه میکند و عماد اصلا اهل چسبیدن و چسباندن نیست. این فضای داغون کشور موجب ممیزی خوردن تئاتر این دو زوج خوشبخت شده است. عماد به دلیل اینکه درگیر گرفتن پروانه نمایش تئاتر بود دیر به خانه میرسد و در نتیجه به همسرش تجاوز میشود. (ممیزی یکی از مهمترین عوامل تجاوز در کشور میباشد.)
عماد از این تجاوز کمی ناراحت میشود (کمی گاو میشود) و درصدد یافتن متجاوز برمیآید. شخص متجاوز بسیار خوش حساب بوده است و با اینکه عجله داشته و تعدادی اقلام خورده ریز مانند موبایل، سوئیچ ماشین و جوراب را در صحنهی جرم جا گذاشته است، قبل از فرار پول فعالیتی که انجام داده است را در کمد میگذارد تا مدیون نشود.
عماد مدارک جرم را پیدا میکند. او وقتی موبایل را میبیند به خودش میگوید که احتمالا میتواند با چک کردن مخاطبان موبایل، شخص متجاوز را گیر بیندازد اما چون این روش خیلی دم دستی و راحت بود و اینجوری اصلا شبیه فیلمهای شرلوک هولمز نمیشد، بی خیال چک کردن موبایل میشود. او سوئیچ را بر میدارد و به کوچههای اطراف میرود تا آن را بر روی همهی ماشینها امتحان کند و نهایتا موفق میشود که ماشین مورد نظر را پیدا کند.عماد وارد ماشین میشود و داشبرد را باز میکند و به یک کیسه که داخل آن دارو و دفترچه بیمه است بر میخورد. او قصد داشت دفترچه بیمه را باز کند تا شخص متجاوز را از عکس دفترچه شناسایی کند که از پشت صحنه بهش اشاره میزنند که “داداش نیگا نکن! میخوایم آخر فیلم سورپرایزت کنیم!” عماد قبول میکند و دفترچه را باز نمیکند . اگرچه شخص متجاوز پس از چند روز متوجه میشود که ماشین خود را جا گذاشته است و میاید و ماشین خود را میبرد، اما عماد با هوشیاری تمام پلاک ماشین را برمیدارد و پس از استعلام از پدر یکی از شاگردانش که قبلا در نیروی انتظامی خدمت میکرده، صاحب ماشین را پیدا میکند.
در پردهی آخر فیلم، عماد شخص متجاوز را از طریق پایین کشیدن جوراب او شناسایی میکند. اگرچه همه انتظار داشتند که شخص متجاوز فردی چست و چابک باشد، اما تماشاگران با دیدن پیرمردی مظلوم که قلبش با باتری کار میکند تحت تاثیر هوش بالای کارگردان قرار میگیرند. رعنا پس از روبرو شدن با شخص متجاوز چشم غرهای به علامت اینکه “نامردا آخه این چجوری میتونه …؟!” به سمت پشت صحنه میرود. عماد وقتی با متجاوز روبرو میشود عصبانی تر میشود (گاوتر میشود) و به او میگوید که به خانم بچهها زنگ بزند تا بیایند و به آنها بگوید که دقیقا چهکار کرده است. رعنا که متوجه این موضوع میشود خیلی عصبانی میشود و به عماد میگوید: ” خجالت بکش! میخوای انتقام بگیری! حالا یه تجاوز کردهها!”
در نهایت خانوادهی پیرمرد مظلوم سر میرسند. عماد که به اوج گاو شدن رسیده است، پیرمرد را در منظر خانوادهاش به اتاق میبرد و در را میبندد البته خوشبختانه خانواده ی پیرمرد اصلا مشکوک نمیشوند. پیرمرد در اتاق یک سیلی از عماد میخورد و دوتا از در و دیوار؛ البته خوشبختانه صدا بیرون نمیرود و طبیعتا خانوادهی پیرمرد اصلا مشکوک نمیشوند. دقایقی بعد، پیرمرد بر اثر این سیلی جان به جان آفرین تسلیم میکند. این بود عاقبت تدریجی گاو شدن عماد.
خیلی عالی