فتح‌الفتوح

ز فتح الفتوحی بگویم سخن
که شد مایه حیرتِ انجمن
 
از آن جامِ برجامِ پُرافتخار
که در وصفِ آن گفته شد بی‌شمار
 
ظریفانه کردی توافق ظریف!
گرفتی هزار امتیاز از حریف
 
چه رندانه با خنده‌های ملیح!
نشستیّ و گفتی صریحِ صریح:
 
زبانِ جهان گفت‌وگو‌محور است
فقط فکرِ ما از همه بهتر است
 
صلاحِ وطن را بداند حسن
شود وضعِ ما توپ و شیک و خفن
 
ز تحریم عاری شود مملکت
ز امضا بمیرد غم و شیطنت
 
دگر هیچ چیزی نگردد گران
هر آنکس که پیر است گردد جوان
 
گذشت و گذشت و گذشت و گذشت
فقط خنده می‌کرد او شیش و هشت
 
حسن گفت : برجام امضا نشد
نشان‌ها در ایران هویدا نشد
 
چرا وعده دادی بدونِ سند؟!
به روی دهانت نبستی تو سد
 
گلابی فقط خنده‌های تو بود
پلخمون و فلفل دوای تو بود
 
طلا توی مشتِ حسن بود، حیف!
که قسمت نشد، ما نبردیم کیف…

ثبت ديدگاه